معنی کلمه صفصف در لغت نامه دهخدا
- قاع صفصف ؛ زمین هموار بی گیاه.
- قاع صفصف کردن جائی یا شهری ؛ جائی یا شهری را غارت کردن و با خاک یکسان نمودن :
کاروان سبزه تااز قاع صفصف کرد ارم
صف صف از مرغان روان بر کاروان افشانده اند.خاقانی.چون غلام بخانه رسید سرای خویش چون قاع صفصف خالی یافت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 346 ).
|| کناره کوه. ( منتهی الارب ).
صفصف. [ ص ُ ص ُ ] ( ع اِ ) گنجشک. ( منتهی الارب ).