صفراشکن

معنی کلمه صفراشکن در لغت نامه دهخدا

صفراشکن. [ ص َ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) زائل کننده صفرا. بُرنده صفرا. خوردنی یا داروئی که صفرا را ببُرد :
سرگیج کن هزار صفرا
صفراشکن هزار سودا.نظامی.- آلبالو صفراشکن . صفراشکنه آلبالو.

معنی کلمه صفراشکن در فرهنگ معین

( ~ . ش کَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) غذا یا داروی زایل کنندة صفرا.

معنی کلمه صفراشکن در فرهنگ عمید

= صفرابر

معنی کلمه صفراشکن در فرهنگ فارسی

( صفت ) غذا یا داروی زایل کننده صفرا .

معنی کلمه صفراشکن در ویکی واژه

غذا یا داروی زایل کنندة صفرا.

جملاتی از کاربرد کلمه صفراشکن

زین بگذشتم بیار حمرا را صفراشکن هزار صفرایی
مرا صفرای تو سرگشته کرده‌ست ز لطف خود مرا صفراشکن ده