معنی کلمه صرم در لغت نامه دهخدا
صرم. [ ص ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صَرماء است. ( منتهی الارب ). رجوع بدان لغت شود. || سیخک در مرغ و خروس خانگی . سیخک خروس. || صرم الدیک ؛ در تکلم عامیانه شام ، میوه گل سرخ و سرم الدیک هم آمده است. ( ذیل قوامیس دزی ). گونه ای گل سرخ که در ابتدا سبز و در آخر سرخ شود و در درون تخم دارد و شیرین است.
صرم. [ ص ِ ] ( ع اِ ) نوع و گروه مردم و جز آن. ج ، اصرام و اصارم و اصاریم. ( منتهی الارب ). || موزه نعل زده. ( منتهی الارب ). || خانه های مردم جمع یکجا. ( منتهی الارب ).
صرم. [ ص ِ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ صِرمَة. ( منتهی الارب ). رجوع به صرمة شود.
صرم. [ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم. 15هزارگزی شمال خاور کهک 9هزارگزی جنوب غربی راه قم به کاشان ، معتدل ، دارای 1300 تن سکنه ، آب آن از قنات ، محصول آن غلات ، پنبه ، باغات انار و انجیر، شغل اهالی زراعت ، کرباس بافی ، راه مالرو، از طریق ورجان میتوان ماشین برد. مزرعه بارانه ، مینارد، خورنجه ، چهل بندگان ، کرانه ، ساق آباد، حذرآباد جزء این ده است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ). این رستاق شش دیه است و مجموع این شش دیه سهلیة و جبلیة صد فرسخ بوده است از آن جمله خورهاباد. و همدانی در کتاب خود آورده است که صرم از ناحیت قم است و اهل آن دیه را مهره ای است دعوی می کنند که آن طلسم سرما است چون فصل ربیع باشد و ترسند که کشت ایشان و میوه های ایشان از سرما نقصان یابد این مهره را بیرون آرند و بر سر نیزه بندند کشتهای ایشان بسلامت بماند و هیچ نقصانی در آن واقع نشود و سرما در آن اثر نکند باذن اﷲ تعالی و قدرته. ( تاریخ قم ص 67 ).