صرافت

معنی کلمه صرافت در لغت نامه دهخدا

صرافت. [ ص َ ف َ ] ( ع مص ) سره کردن. ( غیاث ). خالص کردن. ( غیاث ). معاوضه و مبادله هر چیز. ( ناظم الاطباء ). || خالص بودن. ( غیاث ). || ( اِمص ) در تداول فارسی ، توجه. میل : بصرافت طبع؛ بمیل خود. از صرافت کاری افتادن ؛ آن را فراموش کردن.

معنی کلمه صرافت در فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع . صرافة ] (اِمص . ) شغل و پیشة صراف .
(ص فَ ) (اِ. ) قصد و نیت انجام کاری .

معنی کلمه صرافت در فرهنگ عمید

اندیشۀ انجام کاری.

معنی کلمه صرافت در فرهنگ فارسی

حرفه صراف، شغل وعمل صراف، صرافی
( اسم ) شغل و پیشه صراف صرافی .
سره کردن

معنی کلمه صرافت در ویکی واژه

شغل و پیشة صراف.
قصد و نیت انجام کا

جملاتی از کاربرد کلمه صرافت

لقب نهند بلی آفتاب را سایه چو از صرافت اشراق خود شود نازل
نور چون از صرافتش نازل گشت، نامش کنند فی یا ظل
و دیگر آنکه ثواب عظیم و اجر بسیار و جزاى بیشمار در آن است که کس با مردم از روى الفت و رأفت سلوک و مدارا کند و از رنگها و بویها و طمعها، کسب کرده و تمتع گیرد و بصرافت طبع ترک آنچه دیده و شنیده کند، نه بدورى و انقطاع و صرف از امور ناشایسته، این است که کسى که مغازه نشین و گوشه نشین شده و در بروى خویش بسته از جمیع کمالات محروم و مایوس گردد، و حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم فرموده: خیر الامور اوسطها، پس از این حدیث معلوم شد که طلب کردن بتمام شدت و مشغول شدن بنهایت غفلت کمال جهل و نادانى خواهد شد و ترک دنیا کردن و در مغازه نشستن هم بدلیل خیر الامور اوسطها، غیر جائز و نالایق است! لهذا بهتر وانسب آن است که معتدلانه سعى در شؤن دنیویه بقدر امکان نموده و کوشش در امور و معشیت یومیه و فراهم آوردن لباس که نماز در آن مقبول و مستجاب بود لازم و واجب دانسته و همچنین تحصیل مکان و منزل بقدر اینکه دفع گرما و سرما کند از شؤن لازمه، و سلوک با مردم از روى ادب و تعظیم و حرمت باز از امور واجبه است.