صراح

معنی کلمه صراح در لغت نامه دهخدا

صراح. [ ص َ ] ( ع ص ) خالص و بی آمیغ. ( منتهی الارب ).
صراح. [ ص ُ ] ( ع ص ) خالص هرچیز. ( غیاث اللغات ). خالص و بی آمیغ از هر چیزی. ( منتهی الارب ). خالص. ( نشوء اللغة ص 140 ) ( مهذب الاسماء ). محض. خالص. غیر مشوب : هر خبط عشوا و قولی بر عمیا کذب صراح و محض افتراء. ( جهانگشای جوینی ).از صراحی خون صراح جوشید و ایشان صراح پنداشتند. ( جهانگشای جوینی ). || کاس ٌ صراح ؛ کاس پاکیزه و خالص از آمیختگی. ( منتهی الارب ). || می خالص. ( دهار ). می بی آب. می صافی. ( زمخشری ). || سخن خالص و بی آمیغ. || ( اِ ) اسم است مواجهه را یعنی روی باروی. || ( مص ) رویاروی دشنام دادن کسی را. ( منتهی الارب ). و رجوع به صِراح شود. || ( اِمص ) روشنائی. ( غیاث اللغات ).
صراح. [ ص ِ ] ( ع مص ) رویاروی دشنام دادن کسی را. و رجوع به صُراح شود. || ( اِ ) آشکارا. ( منتهی الارب ).
صراح. [ ص ُرْ را ] ( ع اِ ) نوعی از ملخ که خورده میشود. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه صراح در فرهنگ عمید

خالص.

معنی کلمه صراح در فرهنگ فارسی

صراح من الصحاحح (ال... ). ترجمه و تهذیب گونه ای از [ صحاح فی اللغه ] ( ه.م . ) توسط ابو الفضل محمد بن عمر بن خالد معروف به جمال قرشی و آن در هند بچاپ رسیده .
( صفت ) خالص بی آمیغ محض ۱ - ( اسم ) می خالص باده صافی . ۲ - سخن خالص و بی آمیغ .
نوعی از ملخ که خورده می شود

جملاتی از کاربرد کلمه صراح

شب که در پیمانه می می ریختم از بهر زیست بی لب لعلت صراحی وار چشمم خون گریست
صراحی به گوش قدح گفت دوش که خون می‌چکد از زبان خموش
لینکون در اولین سخنرانیش در روز افتتاحیه اعلام کرد که «من معتقدم، با قانون جهانی و قانون اساسی اتحادیه این ایالات پابرجا خواهد ماند، ماندگاری و ثبات را می‌توان در قانون بنیادین هر دولت ملی مشاهده کرد حتی اگر صراحتاً بیان نشده باشد.» وی افزود که هدف قانون اساسی آمریکا این است که اتحادیه‌ای کاملتر تشکیل دهد. او سؤالی بدیهی پرسید بدین مضمون که آیا اگر قانون اساسی یک قرارداد ساده بود، آیا نیاز نبود که همهٔ احزاب برای لغو آن توافق کنند؟
چو خوردند چندان که آمد پسند ز جام و صراحی گشادند پند
جلسه دوم در تاریخ ۴ مرداد ۱۴۰۲ برگزار شد. محمدی در این جلسه صراحتاً تمام اتهامات را رد کرد. در پایان این جلسه ختم رسیدگی به پرونده اعلام شد.
صحبت خم به صراحی و قدح باد عزیز دیدن روی بزرگان جهان ما را بس
او در مصاحبه ای که در ۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ در روزنامه اطلاعات چاپ شد صراحتاً گفت گذرنامه خارجی دارد چون آنرا برای سفر به کشورهای مختلف نیاز داشته‌است چون گذرنامه ایرانی او را توقیف کرده بودند.
می ات در صراحی مدام است نظر جز به روی تو بر من حرام است
آن پنبه که بر لب صراحی است ای کاش مرا نهند در گوش
در میان صراحی و ساغر میکند تازه عهد و میثاقی
نماینده شوروی علت رای ممتنع کشور خود را، عدم صراحت کافی مخالفت با فاشیسم در اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر کرد.
ساقی هوس آموزی جام از دل ما نیست تاوان صراحی که شکستیم ز خم گیر
در آتش است صراحی ز صبح خیزی من همیشه چشم قدح را به خواب می گیرم
صفای صفوت جام تو دید صوفی شهر به پیش آن چو صراحی نهاد سر به سجود