معنی کلمه صدی در لغت نامه دهخدا
صدی. [ ص ُ دَ ] ( اِخ ) نام شمشیر ابوموسی اشعری است. ( منتهی الارب ).
صدی. [ ص ُ دَی ی ] ( اِخ ) نام اسپی است. ( منتهی الارب ).
صدی. [ ص ُ دَی ی ] ( اِخ ) آبی است. نام آبی است در شعر ورقةبن نوفل. ( منتهی الارب ).
صدی. [ ص ُ دَی ی ] ( اِخ ) ابن عجلان بن وهب الباهلی ، مکنّی به ابوامامة. وی صحابی است و در صفین با علی بوده و در شام سکونت جست و بحمص به سال 81 هَ. ق. درگذشت و او آخر کس از صحابه است که بشام بمرد. وی را در صحیحین 250 حدیث است. ( الاعلام زرکلی ص 430 ). و مرگ او در زمان خلافت عبدالملک بن مروان بود. ( مجمل التواریخ و القصص ص 305 ). و رجوع به الاصابة ج 3 ص 240 و رجوع به ابوامامة شود.
صدی ٔ. [ ص َ ] ( ع ص ) فلان ٌ صاغرٌ صَدی ٌٔ؛ یعنی او را ننگ و ناکسی لازم است. ( منتهی الارب ).