صحی

معنی کلمه صحی در لغت نامه دهخدا

صحی. [ ص ِح ْ حی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به صحت. درخور بودن از نظر صحت و بهداشت.

معنی کلمه صحی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به صحت . ۲ - در خور بودن از نظر صحت بهداشتی .

جملاتی از کاربرد کلمه صحی

که ای نمونه ی نقش نگارخانه ی کن مکن صحیفه دل را سواد نقش و نگار
عنوانکش این صحیفه درد در طی صحیفه این رقم کرد
راز درون پرده ز بیرون نوشته، لیک دایم به این صحیفهٔ مستی گذشته ایم
هرکس باید اطلاعات مربوط به شخص دیگر را به صورت صحیح و کامل به وی انتقال دهد.
خزان صحیفه پایان دفتر عمر است به این صحیفه رسیده‌است دفتر ما نیز
فَاتَّقُوا اللَّهَ ای احذروا عقابه، و اطیعون فی نصحی.
فرشته شوق رخت گر گنه نویسد و جرم صحیفة عمل بنده بر بود ز گناه
از صحیفه هستی نقش خود نمائی حک پس بحق شوی باقی بر یقین رسی از شک
بود پس صحیح این خبر پیش من تو گفتی که بودم در آن انجمن
حسن صدغ موثق قلبی الضعیف فیه ما یروی من العلیا صحیح