صحاح

معنی کلمه صحاح در لغت نامه دهخدا

صحاح. [ ص َ ] ( ع اِمص ) تندرستی. ( غیاث اللغات ). || ( ص ) تن درست و درست. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) :
نفرستد بمن سقیم و صحاح
درد ندهد صحاح بفرستد.خاقانی.|| درست. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ).پاک از عیب. ( غیاث اللغات ) : فیها ثلثمائةدینار امامیة صحاح. ( معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 56 ). || طریق صحاح ؛ راه سخت. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) صَحاح الاَدیم ؛ پوست نابریده. ( منتهی الارب ). فلان صحیح الادیم ؛ ای غیر مقطوع علیه. ( قطر المحیط ).
صحاح. [ ص ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صحیح. ( اقرب الموارد ) :
همه خواندند بر تو چیز نماند
یاد ناکرده از صحاح و کسور.ناصرخسرو.|| ج ِ صَحاح. ( منتهی الارب ).
صحاح. [ ص ِ ]( اِخ ) صحاح اللغة. نام کتاب لغتی است تألیف اسماعیل بن حماد جوهری. رجوع به اسماعیل... شود :
در دارالکتب چو بازکند
نسختی از صحاح بفرستد.خاقانی.
صحاح. [ ص ِ ] ( اِخ ) صحاح ستة. نام شش کتاب حدیث اهل سنت و جماعت که فقها و اصحاب حدیث بر آن اعتماد دارند و ارکان اساسی علم حدیث است و آن شش عبارت است از: الجامع الصحیح تألیف محمدبن اسماعیل بخاری ( متوفی 256 هَ. ق. ) صحیح تألیف ابوالحسن مسلم بن حجاج نیشابوری ( متوفی 261 )، سنن تألیف ابن ماجة ( متوفی 273 )، جامع تألیف ترمذی ( متوفی 279 ) سنن ابی داود ( متوفی 275 )، و سنن تألیف نسائی ( متوفی 303 ). ( از تاریخ ادبیات ایران تألیف دکتر صفا 67- 68 ) : وائمه متقدم تتبع بسیار کرده اند و بعضی [ احادیث نبوی ] را بازگزیده و آن را صحاح میخوانند. ( رشیدی ).

معنی کلمه صحاح در فرهنگ معین

(صَ ) [ ع . ] ۱ - (اِمص . ) تندرستی . ۲ - (ص . ) صحیح ، درست .
(ص ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - کتاب های شش گانة اهل سنت که در برگیرندة احادیث اسلامی است . ۲ - چیزهای صحیح . جِ صحیح .

معنی کلمه صحاح در فرهنگ عمید

تندرستی.
= صحیح

معنی کلمه صحاح در فرهنگ فارسی

یکی از قاموسهای مهم زبان عربی تالیف اسماعیل بن حماد جوهری . بعدها ترجمه و تهذیبی از آن بنام [ الصراح مت الصحاح ] ( ه.م . ) متشر شده .
صحیح، درست، بی عیب، تندرست
۱ - ( صفت ) تندرست سالم مقابل سقم بیمار مریض . یا صحیح و سالم . تندرست صحیح المزاج . ۲ - درست پاک از عیب مقابل غلط سقیم جمع : اصحاح صحائح صحاح . ۳ - حدیثی است که سند او با روایت عدلی ضابط از مثل او متصل شده باشد و از شذوذ و علت سالم و ناقلان او معدل گشته باشند و نزد امامیه حدیثی است که سلسله سند آن بالصراحه یا بالفحوی به معصوم رسد و جمع روات آن سلسله در هر یک ازطبقات موثق و عادل امامی ( ابن طاوس ) باشند . یا صحیح ادنی . حدیثی است که عادل و امامی بودن روات آن در هر طبقه و یا بعض آن مستند و به ظنون اجتهادیه و استنباطیه باشد . یا صحیح اعلی . حدیثی است که عادل و امامی بودن تمامت روات آن مستند به علم وجدانی خود شخص بود و یا مستند به شهادت عدلین باشد . یا صحیح اوسط . حدیثی است که عادل و امامی بودن روات آن در هر طبقه یا بعض آنها اگر چه در یک طبقه هم باشد به قول یک تن عادل مستند باشد که قول او مفید ظن بود . ۴ - کلمه ایست که مقابل فا و عین و لام آن حرف عله یا همزه یا تضعیف نباشد ( تعریفات جرجانی ) . ۵ - عددی که فاقد کسر باشد مقابل کسر . یا صحیح مربع . مربع قائم الزوایا مربع کامل . ۶ - ضربی است که با سلامت بودن از ازاحیفی که تعلق بضروب دارد چون قصر و حذذ وجب و زلل و مانند آن ( المعجم ) .
و یا صحه سته نام شش کتاب حدیث اهل سنت و جماعت که فقها و اصحاب حدیث بر آن اعتماد دارند و ارکان اساسی علم حدیث است

معنی کلمه صحاح در فرهنگ اسم ها

اسم: صحاح (دختر) (عربی) (تلفظ: sahāh) (فارسی: صحاح) (انگلیسی: sahah)
معنی: تندرستی

معنی کلمه صحاح در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صحاح (ابهام زدایی). صحاح ممکن است عنوان برای کتاب های ذیل باشد: • الصحاح جوهری (کتاب)، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة) اثر اسماعیل بن حماد جوهری فارابی، از مهم ترین معاجم زبان عربی• صحاح سته، شش کتاب روایى معروف میان اهل سنّت
...

معنی کلمه صحاح در ویکی واژه

تندرستی.
صحیح، درست.
کتاب‌های شش گانة اهل سنت که در برگیرندة احادیث اسلامی
چیزهای صحیح. جِ صحیح.

جملاتی از کاربرد کلمه صحاح

و اندر اخبار صحاح است که روزی پیغمبر صلّی اللّه علیه و سلّم گرد پای نشسته بود. جبرئیل آمد و گفت: «یا محمّدُ، إجْلسْ جِلْسَةَ العبید. بنده‌ای، چون بندگان نشین اندر حضرت خداوند، تعالی.»
جوهری (نام کامل: ابونصر اسماعیل بن حماد جوهری)، ادیب و لغوی ایرانی قرن چهارم و مؤلف صحاح اللغه می‌باشد.
و اندر اخبار صحاح مسطور است و اندر میان اهل علم مشهور که چون وی به شب نماز کردی نرم خواندی و چون عمر نماز کردی بلند خواندی. رسول علیه السّلام از ابوبکر بپرسید که: «چرا نرم خوانی؟» گفت: «أُسمِعُ مَنْ أَناجی؛ زانچه می‌دانم که از من غایب نیست و به نزدیک سمع وی نرم و بلند خواندن یکسان است.» و از عمر پرسید. گفت: «أوقِظُ الْوَسْنانَ وَأَطْرُدُ الشّیطانَ.»
ابوعبدالله محمد بن یزید ماجهٔ قزوینی ربعی (۲۰۷ یا ۲۰۹–۲۷۳ یا ۲۷۵ هجری قمری) معروف به امام ابن ماجه، از حدیث‌دانان برجسته اهل سنت ایرانی و نویسندهٔ کتاب سنن ابن ماجه، یکی از صحاح سته است.
لغت‌شناس صحاح زبان حال نیی و گرنه سوسنِ خاموش قایلی‌ست فصیح
ابونصر فارقی (؟ -۱۰۹۴) (نسب: حسن بن اسد بن حسن) زبان‌شناس، ادیب، نویسنده و شاعر عراقی در سدهٔ پنجم هجری بود. ابوالمظفر منصور از امیران بنی‌مروان او را بر دیوان آمد ولایت داد، اما ابونصر از پرداخت وجود سر باز زد و دستگیر شد. ابونصر در سال ۴۸۷ق اعدام یا به صلیب کشیده شد. «شرح اللمع»، «کتاب الحروف»، «الإفصاح فی شرح ابیات مشکلةٍ فی الصحاح» و «الألغاز» از آثار اوست.
هماره تا عدد افزوده‌گردد وکاهد به گاه جذر صحاح و به وقت ضرب‌کسور
احمد بن شعیب نسائی (حافظ ابی عبدالرحمن احمد بن شعیب بن علی بن بحر الخراسانی النسائی) معروف به امام نسائی، نویسندهٔ کتاب سنن نسائی است که یکی از صحاح سته است. وی متولد ۲۱۴ یا ۲۱۵ هجری در شهر نسا در نزدیکی مرو در خراسان بوده‌است. او در طلب حدیث به عراق و حجاز و شام و مصر مسافرت نمود و مدت زیادی را در مصر به‌ سر برد و در نهایت در دمشق سکنی گزید.
امّا جواب قول داود و اهل ظاهر آنست که ربّ العزّة گفت: وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ، بر عموم گفت، صحابه و غیر ایشان، و آیت بر عموم راندن اولیتر، که اخبار صحاح که یاد کردیم همه بر آن دلالت میکند.
وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ از احکام شرع آنچه باین آیت تعلق دارد طرفی بگوئیم بر سبیل اختصار. مذهب شافعی آنست که تسمیت بر ذبیحه در حال ذبح مستحبّ است و فرض نیست. اگر بگذارد تسمیت بعمد یا بنسیان، ذبیحه حلالست، و حرام نیست، و بمذهب امام ابو حنیفه اگر بنسیان تسمیت بگذارد ذبیحه حلالست، که در حال نسیان بقول وی تسمیت شرط نیست، اما اگر بعمد بگذارد تناول آن حرام است، که در آن حال تسمیت شرط است. و بگذاشتن بعمد روا نیست، و به قال سعید بن جبیر و عطاء. اما مذهب داود و بوثور و شعبی و محمد بن سیرین آنست که تسمیت در حال ذکر و نسیان هر دو شرط است، اگر بعمد بگذارد یا بنسیان، خوردن آن ذبیحه حلال نیست. دلیل شافعی نصوص اخبار صحاح است، و ذلک ما
همه خواندند، بر تو چیز نماند یاد نکرده از صحاح و کسور
آن که به غفلت و بر طریق بازی این کار اهل غفلت بود و دنیا همه لهو و بازی است و این نیز از آن بود و روا نباشد که سماع حرام باشد بدان سبب که خوش است که خوشیها حرام نیست و آنچه از خوشیها حرام است نه از آن حرام است که خوش است، بلکه از آن حرام است که در وی ضرری است و فسادی، چه آواز مرغان خوش است و حرام نیست، بلکه سبزه و آب روان و نظاره در شکوفه و گل خوش است و حرام نیست. پس آواز خوش در حق گوش، همچون سبزه و آب روان است در حق چشم و همچون بوی مشک در حق بینی و همچون طعام خوش در حق ذوق و همچون حکمتهای نیکو در حق عقل. و هریکی از این حواس را نوعی لذت است چرا باید که حرام باشد؟ و دلیل بر آن که طیبت و بازی و نظاره در آن حرام نیست آن است که عایشه رضی الله عنه روایت می کند که روز عید در مسجد زنگیان بازی می کردند. رسول (ص) مرا گفت، «خواهی که بینی؟» گفتم، «خواهم.» بر در بایستاد و دست پیش بداشت تا زنخدان بر دست وی نهادم و چندان نظاره کردم که چند بار بگفت که بس نباشد؟ گفتم نی! و این در صحاح است، و از این خبر پنج رخصت معلوم شد.
در دار الکتب چو باز کند نسختی از صحاح بفرستد
بفرستد به من سقیم صحاح درد ندهد صحاح بفرستد