صایم
معنی کلمه صایم در فرهنگ معین
معنی کلمه صایم در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آنکه روزه گیرد روزه دار روزه گیر جمع صایمین . ۲ - یکی از امعائ که پس از اثنا عشر قرار دارد و بدان پیوسته است معائ صایم .
جملاتی از کاربرد کلمه صایم
اگرچه صایم دهرند لیک بگشایند موافقت را با شاه پر هنر روزه
خنده صایم به است از حال مفطر در سجود زانک می بنشاندت بر خوان الرحمان صیام
درختان بین درختان بین همه صایم همه قایم قبول آمد قبول آمد مناجات صلاتی را
قایم اللیلم ولی در شام باشد معبدم صایم الدهرم ولی مستغنی از خواب و خورم
بدو ایام بیض و من صایم وز خطا در صواب کوشیده
دهان آسیا از دانه بی بهر تنور از خوردن نان صایم الدهر
میدهد هر خادمی را مستعان اجر و مزد صایمان قایمان
هردو ما را به سر مائده بردند که چشم تا نشد صایم ما زاغ نگفتند صلاه
جنت نسیه به پاداش دهد صایم را آنکه از رحمت او گشته در روزی باز
من عصایم در کف موسی خویش موسیام پنهان و من پیدا ز پیش