صایغ، زرگر، ریخته گر ۱ - زرگر . ۲ - ریخته گر جمع : صاغه صواغ صیاغ . محمد بن اسماعیل ابن سالم مکنی بابی جعفر
جملاتی از کاربرد کلمه صایغ
سید بوده حاد النظر، نام وی سعیدبن سلام المغربی، از پنجم طبقه، بمکه بوده بنشاپور آمد شاگرد بوالحسن صایغ دینوری٭ گور وی در نشاپور است پهلوی بوعثمان حیری٭ و بوعثمان نصیبی. هر سه پهلوی یکدیگراند.
سمعت «الشیخ الامام» شیخ الاسلام یقول سمعت شیخ اباعلی الحسین بن احمد بن محمد بن اسحاق الصایغ المرورودی الصوفی الحافظ «یقول، سمعت ابانصر بن الشاه المرورودی الصوفی الحافظ» یقول فی حدیث النبی : الضیافة ثلثة ایام فمازاد فهو صدقة قال معناه صدقة من الضیف «علی المضیف»
آن مشرف خواطر و اسرار آن مقبل اکابر و ابرار آن سفینه بحر عشق آن سکینه کوه صدق آن ازکون فارغ شیخ ابوالحسن الصایغ رحمةالله علیه در مصر مقیم بود و از بزرگان اهل تصوف و یگانه وقت بود وبوعثمان مغربی گفتی هیچکس را نورانیتر از بویعقوب نهرجوری ندیدم و بزرگ همت ترا از ابوالحسن الصایغ.
ممشاد دینوری گفت: در بادیهٔ ابوالحسن الصایغ را دیدم نماز میکرد و آن کر کس بر سر او سایه میداشت ابوالحسن را پرسیدند از دلیل کردن شاهد بر غایب گفت: استدلال چگونه توان کرد از صفات کسی که او را مثل باشد بر آنکه او را مثل نباشد.