صافش
معنی کلمه صافش در دانشنامه عمومی
معنی کلمه صافش در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه صافش
از پی دفع حوادث وز پی رفع ضرر حرز اوصافش همیشه بر زبان باید گرفت
بهترین خُلق میدانی کهراست؟ آنکه داد انصاف و انصافش نخواست
آب صافش زین سبب پر لای شد راست تا چپ آمد و از جای شد
نقش او را اندر آتش برده بود صافش از آتش برون آورده بود
ز راه مرحمت ابواب عدل و انصافش کشوده بود بی رحمت صغار و کبار
پناه دوده سلجوق کز تأثیر انصافش شود همخوابه میش ازامن با گرگ بیابانی
در هر چمن عاشق وشان بر ساقی و می جانفشان پیر خرد ز انصافشان با می مواسا داشته
پسر محتاج آورد بدین قافیه ام حمل انصافش هم بر پسر محتاجست
بود سبز آب صافش را از آن رنگ که از آئینهٔ دلها برد زنگ
آن هژیر افکن هنرمندی که در روز دغا کم بود از پیر زالی در مصافش پور زال