صاع

معنی کلمه صاع در لغت نامه دهخدا

صاع. ( ع اِ ) پیمانه ای است که بر آن احکام مسلمانان از کفاره و فطره دائر و جاری است ، و آن چهار مُدّ است و هر یک مُدّ یک رطل و ثلث رطل و رطل دوازده اوقیه است و اوقیه یک استار و دو ثلث استار، و استار چهار مثقال و نصف مثقال و مثقال یک درهم وسه سبع درهم و درهم شش دانگ و دانگ دو قیراط، و قیراط دو طسوج و طسوج دو جو میانه ، و جو میانه شش یک از هشت یک درهم است و حبه یک چهل وهشتم درهم. داودی گوید که مقدار صاع که در آن اختلاف واقع نشود چهار مشت است از دو کف مرد میانه که نه بزرگ کف باشد و نه خرد، زیرا که در همه جا صاع نبی ( ص ) یافت نشود. ج ، اَصْواع ، اَصْوُع ، اَصْؤُع ، صوع. ( منتهی الارب ). کیله ای است به وسعت چهار مُدّ و مُدّ پری دو کف است از طعام... وقدر صاع به رطل عراقی نه رطل و به رطل مدنی شش رطل است. ( رساله اوزان و مقادیر مقریزی ). نام پیمانه ای است که چهار مد باشد و هر مد یک رطل و ثلث رطل باشد.( غیاث اللغات ). چهار مد بود نزد مردم مدینه و هشت رطل نزد مردم کوفه. ( مفاتیح العلوم خوارزمی ص 11 ). پیمانه چهارمنی. چهار من شرعی. ( زمخشری ). پنج رطل و چهار مد. یک من تبریز و سی مثقال است. ( از حاشیه صراح خطی ). مساوی دو هزار و نهصد و چهل و هشت گرم و چهل سانتی گرم است. ( ترجمه شرایع به فرانسه تألیف دوکری ج 1 ص 18 ح 1 ). مجازاً بمعنی جام آید :
ز دزدی صاع آوریده خبر
بدین داستان من شدم چون شرر.شمسی ( یوسف و زلیخا ).نه از جاه جویان توان یافت جاهی
نه از صاع خواهان توان یافت صاعی.خاقانی.مهر چون در خوشه یک مه ساخت خرمن روشنان
ماه را صاع زر شاه مظفر ساختند.خاقانی.گردون فروگذاشت هزاران حلی که داشت
صاعی بساخت کز پی عید است درخورش.خاقانی.چرخ بر من عید کرد و هر مَهَم
ماه نو صاع تهی بنمود و بس.خاقانی.در یوسفی زن که کنعان دل را
ز صاع لئیمان عطائی نیابی.خاقانی.گفتی غوغای مصر طالب صاع زرند
صاع زر آمد به دست شد دل غوغا خرم.خاقانی.مرغ سحر شناعت از آن زد چو مصریان
کآن صاع عید دید به بار سحر درش.خاقانی.صاع زر شاه شد ماه بدان میدهد
سنبله چرخ را زابر کف شاه نم.خاقانی.

معنی کلمه صاع در فرهنگ معین

(عْ ) [ ع . ] (اِ. ) پیمانه ، پیمانه ای برابر با سه کیلوگرم ، یک من تبریز.

معنی کلمه صاع در فرهنگ عمید

پیمانه ای معادل چهار مد، یک من تبریز، یا سه کیلوگرم که احکام اسلام از کفاره و فطریه بر آن جاری است، پیمانه.

معنی کلمه صاع در فرهنگ فارسی

پیمانه، پیمانهای که احکام اسلام بر آن جاری است، پیمانه معادل چهارمدیایک من تبریزیاسه کیلوگرم
( اسم ) واحد وزن پیمانه ایست چهار مد و مساوی هشت رطل و برابر چهار من .
نام موضعی است در اندلس

معنی کلمه صاع در دانشنامه آزاد فارسی

(با صورت جمعِ صواع) پیمانه و مقیاسی قدیمی در برخی از کشورهای اسلامی برای اندازه گیری مقدار غلات و مایعات. این مقیاس در بعضی از مناطق مقدار متفاوتی داشت؛ ازجمله در مدینه برابر با چهار رطل، در کوفه برابر با هشت رطل، در بغداد برابر با ۹ رطل و در چند جای دیگر برابر با ۶ رطل در نظر گرفته می شد. در سال دوم هجرت، پیامبر اسلام(ص) در مناسک مربوط به عید فطر، زکات هر شخص را معادل یک صاع یا چهار مُد مدینه تعیین کرد که از همین رو به صاع نبی معروف شد. اصولاً نسبت دادن واحد مقیاس گنجایش به واحد وزن نتیجه ای تقریبی دارد، چراکه وزن محتوای هر پیمانه به نوع جنس مظروف آن بستگی دارد. صاع نبی گنجایش۳.۶۸۵ لیتر آب را دارد که برحسب وزن مخصوص گندم (که هکتولیتر آن برابر با ۷۷ کیلوگرم است) معادل۲.۹۴۸ کیلوگرم گندم یا حدود سه کیلوگرم غله است. صاع نبی همان مبنای صاع شرعی است و بیشتر فقیهان آن را تأیید کرده اند.

معنی کلمه صاع در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صاع، واحد اندازه گیری وزن است.
عنوان صاع برای تعیین اندازه بعضی موضوعات در بابهایی چون طهارت ، زکات و حج به کار رفته است.
تعیین وزن
صاع پیمانه ای است که برای تعیین وزن برخی اشیا استفاده می شده است. یک صاع گندم بر حسب کیلو حدود سه کیلو گرم بر حسب مُدّ چهار مدّ و بر حسب رطل نُه رطل عراقی و شش رطل مدنی است.
معادل
و از آنجا که هر رطل عراقی معادل ۹۱ مثقال شرعی است، هر صاع ۸۱۹ مثقال شرعی و ۶۱۴ و یک چهارم مثقال صیرفی است.
غسل ترتیبی
...

معنی کلمه صاع در ویکی واژه

پیمانه، پیمانه‌ای برابر با سه کیلوگرم، یک من تبریز.

جملاتی از کاربرد کلمه صاع

سودای تو دست در گریبانم زد اندوه تو چون صاعقه بر جانم زد
چرخ بر من عید کرد و هر مهم ماه نوصاع تهی بنمود و بس
چو صاعقه دل صافی و رای روشن تو همی زنند در اعدای شهریار آتش
بابر و دریا ماند بنانت گاه سخا ببرق و صاعقه ماند سنانت گاه جدل
و یا ز بالا ابری دمید صاعقه بار فراز خاک ببارید دست و گردن و سر
چو گل بشکفتی و خوارم نهادی چو یوسف صاع در بارم نهادی
نکته قابل توجه ویژه قطعه عظیمی از مجسمه قسمت پا است که به سبک عالی یونانی کشف شده‌است. تخمین زده می‌شود که این تکه متعلق به مجسمه‌ای با بلندی ۵–۶ متر باشد (احتمالا نشسته در کنار ستون‌های نگهدارنده یک معبد). از آنجا که پاشنه این مجسمه دارای نقش نمادین صاعقه زئوس است، تصور می‌شود که نسخه کوچکتری از مجسمه زئوس در المپیا باشد.
از القاگر در مدارهای منبع تغذیهٔ کلیدزنی به عنوان ذخیره‌گرهای انرژی الکتریکی و واپایش ولتاژ استفاده می‌شود. هم‌چنین القاگر در سامانه‌های انتقال الکتریسیته مانند، کاهندهٔ ولتاژهای حاصل از صاعقه و محدودگر جریان کاربرد دارد.
همان‌طور که آفرودیت پیش‌بینی کرد، هنگامی که زئوس متوجه شد که آنکیسس پدر آئنیاس است، صاعقه ای به سوی او پرتاب کرد. اگر آفرودیت مداخله نمی‌کرد و صاعقه را به سمت پاهای او منحرف نمی‌کرد، آنچیس می‌مرد. با این حال، شوک اعتصاب آنچیس را چنان ضعیف کرد که دیگر نتوانست راه برود.
فضل یحیا صاعد آن قاضی که خود بیرون ز فضل صدهزاران فضل و یحیی بر مکست اندر سخا
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به پرسی جکسون و المپ‌نشینان: دزد صاعقه، اون‌یکی‌ها، شب در موزه، شب در موزه: نبرد اسمیتسونین، من نفرت‌انگیز ۲، قهوه و سیگار، برادر ابله ما، فیلومینیا اشاره کرد.
قاضی القضاه روی زمین آنکه بر فلک صاعد شدست نام بلندش چو مشتری
چو چرخ کینه کش و چون زمانه با قوت چو ابر طوفان فعل و چو ابر صاعقه بار
محدودهٔ مدینة العین: از شمال دهکدهٔ الفقع، از جنوب «أم الزمول»، از شمال غربی «الختم»، «سویحان» و از سمت مشرق به «أم غافة» و «صاع» محدود می‌گردد.
طوفان صاعقه است مرا، در جگر چو ابر بر طارم فلک، نه گزاف ایستاده‌ام
پنج جلد اول و اصلی این مجموعه توسط محمد قصاع ترجمه و نشر افق در سال ۱۳۸۷ چاپ شده‌است.