صاحب دلق. [ ح ِ دَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) خرقه پوش. صوفی. آنکه دارای دلق است. رجوع به دلق شود. - میرِ صاحب دلق ؛ عمربن خطاب : به یار محرم غار و به میر صاحب دلق به پیر کشته غوغا به شیر شرزه غاب.خاقانی.
معنی کلمه صاحب دلق در فرهنگ عمید
۱. ژنده پوش. ۲. صوفی ای که خرقه بر تن کند.
معنی کلمه صاحب دلق در فرهنگ فارسی
عمربن خطاب بیار محرم غار و بمیر صاحب دلق
جملاتی از کاربرد کلمه صاحب دلق
صاحب دلق و عصا چون خضر و چون کلیم گنج روان زیر دلق مار نهان در عصا
مرید صاف دل چون گشت داخل بزی شیخ صاحب دلق کامل
به یار محرم غار و به میر صاحب دلق به پیر کشتهٔ غوغا، به شیر شرزهٔ غاب
هیبت حقست این از خلق نیست هیبت این مرد صاحب دلق نیست
از قیاسش خنده آمد خلق را کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
آن حادثه از حادثه احد و حنین درگذشت و آن مصیب از مصیب حسن و حسین زیادت گشت، پیری صاحب دلق از میان خلق برپای خاست و عروس زبانرا بزیور سخن بیاراست و این ابیات بر زبان راند: