جملاتی از کاربرد کلمه صاحب حالت
و گفت: عارف لازم یک حال نبود که از عالم غیب هر ساعتی حالتی دیگر بر او میآید تا لاجرم صاحب حالات بود نه صاحب حالت.
که صاحب حالتان یکباره مردند ز بیسوزی همه چون یخ فسردند
بانگی عجب از آسمان در میرسد هر ساعتی مینشنود آن بانگ را الا که صاحب حالتی
صاحب حالت شدن حلهٔ تن سوختن خارج عادت شدن عدهٔ غم داشتن