صابون زدن

معنی کلمه صابون زدن در لغت نامه دهخدا

صابون زدن. [ زَ دَ ]( مص مرکب ) شستن. پاکیزه کردن با صابون :
جان را به علم و طاعت صابون زن
جامه است گر تو را همه صابونی.ناصرخسرو.چنان افراخت تیغ آن فتنه قامت
به خونریزی که تا روز قیامت
عجب کز دامن دریا رود خون
زند آن را صدف هرچند صابون.محمدقلی سلیم.گسترده سخن ز سایه مهتاب
صابون زده خاک را به صد آب.واله هروی.

معنی کلمه صابون زدن در فرهنگ معین

(زَ دَ ) [ یو - فا. ] (مص م . ) شستن چیزی با صابون . ، ~ به دل (عا. ) امید چیزی را در سر پروراندن .

معنی کلمه صابون زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) شستن چیزی با صابون . یا صابون زدن به دل . امید چیزی را در سر پروراندن .

معنی کلمه صابون زدن در ویکی واژه

شستن چیزی با صابون. ؛ ~ به دل (عا.)
امید چیزی را در سر پروراندن.

جملاتی از کاربرد کلمه صابون زدن

از ستیزه ریش را صابون زدند وز حسد ناشسته رخسار آمدند