صائد

معنی کلمه صائد در لغت نامه دهخدا

صائد.[ ءِ ] ( ع ص ) شکاری. || ( اِخ ) ابن صائد شخصی است که بر وی گمان دجال داشتند. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه صائد در فرهنگ فارسی

( اسم ) شکار کننده شکاری .

معنی کلمه صائد در ویکی واژه

صید کننده، شکارچی.

جملاتی از کاربرد کلمه صائد

و چندان قصائد غرر و نفائس درر که از طبع وقاد او زاده البته هیچ مسموع نیفتاد.
بد نثری و رسائل من دیده چند وقت کژ نظمی و قصائد من خوانده چندگاه
عمرو بن عبدالله بن کعبه صائدی، معروف به ابو ثمامه صائدی، از تابعین و از یاران علی بن ابیطالب و حسین بن علی بود، که در کربلا در واقعه عاشورای ۶۱ به همراه یاران حسین بن علی کشته شد.
غزل از روی هوس بود و قصائد ز طمع نه طمع ماند کنون در دل تنگم نه هوس
صائد الابطال من عین الظبا مالک الملاک فی رق الهوی
بنو صائد، از زیرشاخه‌های قبیله هَمْدان است. بیشتر منابع، از نام عمرو برای اشاره به ابوثمامه استفاده کرده‌اند؛ اما برخی منابع نام‌های دیگری برای او نوشته‌اند و در ذکر برخی دیگر از مشخصات او با هم اختلاف دارند که گویا پاره‌ای از این اختلافها، معلول اشتباه کاتبان است از جمله کنیه او را ابوتمامه و نامش را زیاد و عمر و از پدرش به کعب یا عبدالله یاد می‌کنند؛ و نسبت او را نیز مختلف آورده‌اند مانند صائدی، صیداوی، صاعدی و انصاری.
خلیلیّ انّی لا أری غیر شاعر فکم منهم الدّعوی و منّی القصائد
و روز یکشنبه چهارم ذو الحجّه بجشن مهرگان نشست و از آفاق مملکت هدیه‌ها که ساخته بودند پیشکش را در آن وقت بیاوردند، و اولیا و حشم نیز بسیار چیز آوردند و شعرا شعر خواندند و صلت یافتند، که این خداوند شعر میخواست و بر آن صلتهای شگرف‌ میفرمود. و آن قصائد ننبشتم؛ و اگر طاعنی‌ گوید: چرا از آن امیر محمود، رضی اللّه عنه، بیاورده است و از آن امیر مسعود، رضی اللّه عنه، نیاورده، جواب آن است که این روزگار بما نزدیکتر است و اگر آن همه قصائد آورده شدی، سخت دراز گشتی، و معلوم است که در جشنها بر چه نمط گویند. و پس از شعر بسر نشاط و شراب رفت و روزی خرّم بپایان آمد.
قول النبی (ص): و هل یکب الناس علی مناخرهم فی النار الا حصائد السنتهم، و مثله: قلعته فاقلع.