شیوه گر
معنی کلمه شیوه گر در فرهنگ معین
معنی کلمه شیوه گر در فرهنگ عمید
۲. [مجاز] معشوق دارای ناز و عشوه.
معنی کلمه شیوه گر در فرهنگ فارسی
معنی کلمه شیوه گر در ویکی واژه
اهل ناز و کرشمه.
جملاتی از کاربرد کلمه شیوه گر
دوری ز میوه ما چون برگ میطلبی دوری ز شیوه ما زیرا که شیوه گری
کمال سحر مبین، طرز غارت دل و دین چشم شیوه گر مست شوخ شهلا پرس
این راه پریدنم خیال است وین شیوه گرفتنم غرور است
تیم کشته مانده بود از نیم ناز او کمال یک دو شیوه گر نمی کرد آن دو چشم نیم مست
میکن ستم به اهل هوس گر نمیکنی این شیوه گر به اهل وفا میکنی، مکن!
در بزمگه ناز تو این شیوه گرانست انگار که در خیل اسیران ننشستم
بگذر ز بزرگی که بود مایه آزار زشت است ز یوسف صفتان شیوه گرگی
شوخ شغبی شیوه گری شهره نگاری کز نور رخش برده فلک رونقیقی
دلِ ضعیف چه باشد هزار جانِ عزیز به یک کرشمه برند آن دو چشمِ شیوه گرش
تو جور می کنی و من از دیده می کشم این شیوه گر چه نیک نکو می کنی، مکن