شیمان

معنی کلمه شیمان در ویکی واژه

از نام‌های مردانه در گویش بهاری.

جملاتی از کاربرد کلمه شیمان

هم او زان سخنها پشیمان شدست ز تندی بخاید همی پشت دست
مخور بر دل مرا کز زخم دندان پشیمانی به اندک روزگاری بخیه ات بر روی کار افتد
اما از دیدن این سریال زیبا پشیمان نخواهید شد
لب افسوس را رنگین کن از زخم پشیمانی نگردیده است تا از گوهر دندان دهان خالی
چند صائب می کنی اندیشه از روز جزا؟ عذرخواه مجرمان اشک پشیمانی بس است
ز بدگوی بد گفته پنهان کنم به پاداش نیکش پشیمان کنم
استان شیمانه از نظر تقسیمات کشوری بخشی از ناحیه چوگوکو به حساب می‌آید. مرکز این استان شهر ماتسوئه است که جمعیتی نزدیک به دویست هزار نفر دارد.
آن که آماده کند پردهٔ نا کرده گناه کی در او پرده ای از کرده پشیمانی چند
هادی حسینی، تهیه‌کننده آلبوم، در ۱۳ آبان ۱۳۹۸، در بیانیه خود با مقصر شمردن هواداران در امر لو رفتن قطعات آلبوم، و با هدف اصلاح تفکر و یادگیری مخاطبان و جلوگیری آنها از انتشار گسترده‌تر قطعات، گفت قطعه «بحر تفکر» تنها با همکاری هواداران و سعی و همت ایشان مبنی بر پشیمانی لو دهنده‌ها منتشر خواهد شد.
ما خزان بسیار دیدیم ای بهار باغ حسن می‌شوی آخر پشیمان از خزان خود بپرس
افراد بسیار گناه‌کار یا کسانی که یهودی نیستند بعد از آن ۱۲ ماه به باغ عدن نمی‌روند، بلکه به عقیدهٔ بعضی نابود می‌شوند و به عقیدهٔ بعضی دیگر، تا ابد به حال پشیمانی زندگی می‌کنند.
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
او در مورد تنهایی و انزوای خود می‌گوید: خودم اینطور خواستم و اصلاً پشیمان نیستم.
رهزن شود ز پرده شب دل سیاه تر خط چون ز خون خلق پشیمان کند ترا؟
موحدی: «از چشمانش فهمیدم. اما بعد پشیمان شد یعنی دوستانش پشیمانش کردند.»
آنچه گفتم، تمامی بی حاصل هرچه کردم، همه پشیمانی