شیست
معنی کلمه شیست در دانشنامه عمومی
شیست های متفاوت بر اساس کانی های اصل تشکیل دهندهشان نامگذاری می گردند. به عنوان مثال شیستی که به شکل اولیه مشتمل بر بیوتیت و موسکویت باشد را میکاشیست می نامند. بسیاری از شیست ها در واقع میکاشیست هستند؛ اما انواع گرافیت شیست و کلریت شیست نیز در این میان رایج می باشند. شیست ها همچنین به دلیل وجود ترکیبات معدنی خاص ( کانی ) یا حتی غیر معمول همانند گارنت، تورمالین و گلوکوفان به ترتیب گارنت شیست، تورمالین شیست و گلوکوفان شیست نامگذاری می گردند.
دانه های منحصر به فرد درون شیست که به واسطه دما و فشار به حالت فلسی شکل درآمده اند را می توان با چشم غیر مسلح مشاهده نمود. شیست از لحاظ مشخصه، برگواره می باشد که این حالت مبین سهولت جدایش کانی های خاص به صورت فلسی یا صفحه ایی از آن می باشد. واژه شیست نهایتاً از کلمه یونانی ( σχίζειν ) ( schízein ) به معنای جدایش و تقسیم اخذ شده است که به سهولت جدایش شیست در طول سطوحی که کانی های صفحه ایی در امتداد آن قرار گرفته اند، اشاره دارد.
بسیاری از شیست ها از رُس ها و گِل هایی مشتق شده اند که به واسطه عبور از فرآیندهای متوالی دگرگونی مشتمل بر تولید: شیل، اسلیت و فیلیت ها به عنوان مراحلی میانی، ایجاد شده اند. برخی از شیست ها نیز از سنگ های آذرین ریزدانه همچون بازالت ها و توف ها مشتق شده اند.
معنی کلمه شیست در دانشنامه آزاد فارسی
شیسْت
نوعی سنگ دگرگونی حاوی میکا یا کانی ورقه ای یا سوزنی دیگری. بلورهای آن ها چنان آرایش یافته اند که برگ وارگی (بافت صفحه ای (تخت)) پیدا می کنند. این ویژگی را شیست سانی می نامند. شیست ممکن است با کانی های دیگری، ازجمله گارنت، همراه باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه شیست
در ایالات متحده، ضد کمونیسم از سال ۱۹۲۰–۱۹۱۹ اهمیت پیدا کرد. در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، در اروپا ضد کمونیسم توسط محافظه کاران، سوسیال دموکراتها، لیبرالها و فاشیستها ترویج یافت. دولتهای فاشیستی به عنوان مخالفان اصلی کمونیسم در دهه ۱۹۳۰ میلادی پیمان ضد کمینترن را در سال ۱۹۳۶ به عنوان یک اتحاد ضد کمونیست تأسیس کردند.
پرده بر عشق می نشاید بست عشق خود آتشیست پرده گداز
وی یک کودک نابغه بود و بعدها نام هنریاش را از خوانندهٔ فرانسوی «اوژنی فوژر» الهام گرفت. او ارتباط خوبی با حزب فاشیست ایتالیا نیز داشت و در حضور بنیتو موسولینی ترانهای برایش اجرا نمود.
پیرامن ماه خطّ سبزش نقشیست ز مشک ناب کرده
کار من میخواری و بارم سبوی می کشیست بار من باشد دگر کار آزمودم بارها
اگر خوشیست اگر غم چو باد درگذرد چو باد کن گذر و تکیه را به باد مکن
آنک بر نگذشت اجزاش از زمین پیش او معکوس و قلماشیست این
شه ار بی او بود نقشیست برگاه شه برگاه نقش جان آگاه
بارگاه اینچنین عرشیست بر روی زمین سدره گر باشد ستونش منتهای قدرت است
اگرچه آتش نمرود آتشیست عظیم بپیش چشم خلیل خدا گلستانست
دمی ز ناخوشی غم نجات می طلبد نه از خوشیست که میل شراب دارد دل
گر زاهد شهرست که از جام تو مستست گر آهوی وحشیست که در دام تو رام است