شیروان
معنی کلمه شیروان در لغت نامه دهخدا

شیروان

معنی کلمه شیروان در لغت نامه دهخدا

شیروان. [ شیرْ ] ( ص مرکب ) شیربان. ( یادداشت مؤلف ). نگهبان و محافظ شیر :
گشته شروان شیروان لابل شرفوان از قیاس
صورت بغداد و مصر از خیروان انگیخته.خاقانی.
شیروان. [ شیرْ ] ( اِخ ) نام شهری در آذربایگان. در روایات بانی آنرا انوشیروان دانسته اند. پس از ویرانی شماخی اصل و قاعده شیروانات بوده ، سالها سلاطین شیروان شاهیه در آنجا پادشاهی داشته اند و در اواخر صفویه انقراض یافتند. خاقانی شیروانی [ کذا ] مداح منوچهر و مردمان بزرگ در هر فن از آنجا به ظهور آمده اند. فخرالسالکین حاج زین العابدین سیاح صاحب بستان السیاحة و حدیقةالسیاحة و ریاض السیاحة از آنجاست ، به این معنی صحیح شروان است نه شیروان. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). شیروان غلطی است مشهور. ( فرهنگ فارسی معین ). خاقانی شروانی گاه آنرا در مقام فخر شرف وان و شیروان آردو گاه در مقام مداعبه شَرْوان. و گوید :
عیب شروان مکن که خاقانی
هست از آن شهر کابتداش شر است.خاقانی.شروان. پایتخت شروانشاهیان که مطابق عهدنامه گلستان از ایران مجزا و به روسیه ملحق گردید ( 1228 هَ. ق. ). ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به شروان شود.
شیروان. [ شیرْ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه بخش چرداول شهرستان ایلام. حدود خاور و جنوب و باختری : رودخانه صیمره. شمال و شمال باختری : دهستان چرداول و ارتفاعات کوه چرمی. جنوب و جنوب باختری : ارتفاعات کوه سیولن. باختر و جنوب باختری : ارتفاعات چمن گل. آب و هوای آن کوهستانی و گرمسیر. آب آن ازرودخانه صیمره و چشمه. آبادی : 18. جمعیت : حدود 7000 تن. آبادیهای آن در طول جاده اتومبیل رو ایلام به شیروان قرار دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
شیروان. [ شیرْ ] ( اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان قوچان. حدود: از شمال به بخش باجگیران و دهستان گیفان از شهرستان بجنورد و ازباختر به شهرستان بجنورد و از جنوب به بخش مانه و از خاور به بخش حومه قوچان محدود است. کلیه آبادیهای بخش در سر راه شوسه قوچان و بجنورد واقع است. روداترک در جنوب آن جاری است. هوای بیشتر آبادیها معتدل مرطوب. اغلب آبادیها با راه شوسه به هم متصل شده اند. محصول عمده بخش ، غلات و بنشن و انگور. شغل اهالی بیشتر زراعت و گله داری و کسب و تجارت است. صنایع دستی زنان قالیچه و پلاس بافی است. ساکنان بخش طوایف از پیچرانلو، توپکانلو، زعفرانلو، میلانلو میباشند. این بخش از 8 دهستان بنام باغان ، دوین ، فل جق ، زیارت ، زوارم ، تکمران ، میلانلو، گلیان تشکیل شده که جمعاً دارای 98 آبادی بزرگ و کوچک است و مجموع نفوس آن در حدود 52489 تن می باشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

معنی کلمه شیروان در فرهنگ فارسی

ولایتی در جنوب شرقی قفقاز در حوزه علیای نهر ارس و رود [ کورا ] و آن در قدیم از نواحی باب الابواب (در بند ) محسوب میشد . [ شروانشاهیان ] بدانجا منسوبند . توضیح تلفظ صحیح این کلمه بصورت فوق است خاقانی شروانی گوید : [ عیب شروان مکن که خاقانی هست از آن شهر کابتداش شر است ] ( خاقانی ) ولی در قرون اخیر بخطا آنرا [ شیروان ] گفته اند .
شیربان نگهبان و محافظ شیر

معنی کلمه شیروان در دانشنامه عمومی

شیروآن. شیروآن ( به ژاپنی: 白餡 しろあん konashi ) یک نوع پوره است که لوبیای سفید یا لوبیای آزوکی سفید پخته و له شده تهیه می شود و طعم آن با شکر یا شهد شیرین می شود. شیروآن در شیرینی سنتی ژاپنی استفاده می شود.
شیروان، دومین شهر بزرگ استان خراسان شمالی در ایران است. جمعیت این شهر در سال ۱۴۰۰، بالغ بر ۹۲۰۰۰نفر بوده است.
نام شیروان منسوب به نقش شیری است که شکل و شمایل آن در دامنه شمالی کوه آغزی قاپاقلی که در امتداد شرقی کوه قراول چینگه قرار دارد مشاهده می گردد. این دو کوه در نزدیکی و جنوب شهر شیروان واقع و کلاً به "شیر کوه" نیز معروف است. سنگهای تشکیل دهنده شکل شیر با دیگر سنگهای کوه آغزی قاپاقلی، از نظر جنس، نوع و رنگ متفاوت است و هر بیننده ای این وجه تمایز «  شکل شیر  » را به وضوح مشاهده می کند.
شیروان از کهن ترین مراکز فرهنگ و تمدن و تاریخ در خراسان شمالی و ایران است و قدمت تمدن در این شهر به ۷۰۰۰ سال ( ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد و ۴۵۰۰ سال قبل از امپراتوری هخامنشیان ) می رسد. تاکنون بیش از ۱۲۰ اثر باستانی و مکان فرهنگی در آن شناسایی شده است. تپه باستانی ارگ شیروان سابقاً مرکز حکومت و فرماندهی خطه شمال خراسان بوده است و اکنون عظیم ترین و مهم ترین محوطه باستانی شمال شرق کشور است. این ارگ که در اطراف آن سفال های دارای قدمتی ۷۰۰۰ ساله به دست آمده است، به عنوان کهن ترین زیستگاه خراسان شمالی مورد تحقیق و بررسی و پژوهش باستانشناسان ایرانی و خارجی قرار گرفته است. قبرهای زرتشتی در اطراف تپه مذکور و روستاهای قدیمی گلیان و تفتازان و کاکلی و خانلق و بعضی از آداب و رسوم مردم شیروان زندگی زرتشتیان در شیروان را تأیید می نماید. در دوران پیش از اسلام شیروان پایتخت قوم پارت بوده است. دیاکونوف محقق و نویسنده روسی بر این باور است که نخستین امپراتوری پارت در شیروان به وجود آمده است. ایزدوخاراکسی و استرابون از مورخان و جغرافیدانان یونان محل زندگی و حکومت پارت را در دره رود اترک ذکر کرده اند. شیروان در زمان اشکانیان در زمره قلمرو آنان قرار داشته و وجود قبرهای زرتشتی و آثار تاریخی در نقاط گوناگون ناحیه شیروان، نه تنها بر شناخت رویدادهای تاریخی شیروان در پیش از تاریخ کمک می نماید، بلکه آبادی و اهمیت این شهر را در آن زمان نشان می دهد. [ نیازمند منبع]
رونق شهر شیروان پس از اسلام به دوره فرمانروایی خوارزمشاهیان ( قرن ۶ ه‍. ق ) مربوط می شود که از آن دوران، بناهای اسلامی مانند بقعه امام زاده سلطان محمدرضا به جای مانده است. در حملات گورکانیان، این منطقه آسیب فراوان دید و کشتار فراوانی در آن صورت گرفت. در دوره صفویان، مهم ترین واقعه ای که در این شهر روی داد، کوچاندن چهل هزار خانوار عشایر کُرد به این منطقه بود که، توسط شاه عباس بزرگ انجام یافت. این شهر در دوران حکومت قاجار همواره یکی از مناطق مهم درگیری های حاکمان محلی بود. [ نیازمند منبع]
شیروان (شماخی). شیروان ( به لاتین: Şirvan، پیش تر خوی لو شیروان زاده و تا ۱۹۹۴ میلادی خوی لو Xoylu ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان شماخی واقع شده است.
معنی کلمه شیروان در فرهنگ فارسی
معنی کلمه شیروان در دانشنامه عمومی
معنی کلمه شیروان در دانشنامه آزاد فارسی
معنی کلمه شیروان در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه شیروان

معنی کلمه شیروان در دانشنامه آزاد فارسی

شیروان (جمهوری آذربایجان)
رجوع شود به:شروان

معنی کلمه شیروان در ویکی واژه

نام شهری در شمال شرقی ایران در شرق خراسان شمالی که به خراسان رضوی متصل می‌شود.

جملاتی از کاربرد کلمه شیروان

اقوام کردهای کرمانج در کنار بومیان منطقه نیز در شیروان ساکن هستند.
انوشیروان نیز برای تقویت سد دفاعی ایران در مرزهای غربی و در مجاورت روم، به بازسازی پادگان‌های «انبار» پرداخته بود.
ای خداوندی که در عدل و جهانداری تو را بندگی کردی اگر باز آمدی نوشیروان
وا کرده است طاق مدائن دهن مدام فریاد میکند که: انوشیروان کجاست؟
شنیدم که در وقت نزع روان به هرمز چنین گفت نوشیروان
سرما ستم به خلق کند گرچه گشته است تخت زمین نشیمن نوشیروان برف
ز پور زال و ز نوشیروان و حاتم طی به مردی و خرد وجود یادگار تویی
عدلش مدققی است که زنجیر اعتراض در گردن عدالت نوشیروان کند
گردد ثناگستر زبان بر حاتم و نوشیروان هر جا که صحبت در میان از عدل آید وز کرم
کمترین مولای او صد یزدجرد و کیقباد کمترین لالای او صد هرمز و نوشیروان
فخر کن الهامی از رفعت به مرد شیروان زان که مدح صدر باشد زینت دیوان تو
جهان دارای دارافر فریدون ملک ملک آرا که وقت دقت عدلش دل نوشیروان لرزد