شکوهمند

معنی کلمه شکوهمند در لغت نامه دهخدا

شکوه مند. [ ش َ / ش ِ وَ / وِ م َ ] ( ص مرکب ) گله مند. شاکی. شکوه پرداز. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.، شکوهمند. [ ش ُ م َ ] ( ص مرکب ) باوقار. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). صاحب شکوه. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ): تحریم ؛ شکوهمند کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). توقیر؛ شکوهمند داشتن. ( یادداشت مؤلف ) ( دهار ).

معنی کلمه شکوهمند در فرهنگ عمید

دارای وقار و شکوه، باشکوه وجلال، شکوه ناک.

معنی کلمه شکوهمند در فرهنگ فارسی

( صفت ) صاحب شکوه باوقار .
گله مند شاکی شکوه پرداز .

معنی کلمه شکوهمند در فرهنگ اسم ها

اسم: شکوه مند (پسر) (فارسی) (تلفظ: šokuhmand) (فارسی: شکوهمند) (انگلیسی: shokuhmand)
معنی: با شکوه

جملاتی از کاربرد کلمه شکوهمند

قدمت اذان صبحدل به سه دهه می‌رسد که در واقع جز» آخرین اذان‌های شکوهمند است. البته او اذانی هم در ماهور دارد.
بهجت سیمای شکوهمند و کمال اوصاف تو مرا مسرور کند.