شکوه
معنی کلمه شکوه در لغت نامه دهخدا

شکوه

معنی کلمه شکوه در لغت نامه دهخدا

( شکوة ) شکوة. [ ش َ وَ ] ( ع اِ )خیکی که از پوست بره شیرخواره سازند و در وی شراب و آب کنند. ج ، شَکَوات ، شَکاء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مشکیزه. مشک خرد. خیک شیر از پوست بزغاله شیرخواره. ( یادداشت مؤلف ). مشک خرد که از پوست بزغاله شیرخوار بود. ج ، شکاء. ( مهذب الاسماء ).
شکوه. [ ش ِ ] ( اِمص ، اِ ) ترس. بیم. هراس. خوف. ( ناظم الاطباء ). ترس و بیم. ( غیاث ) ( از برهان ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). ترسی ناشی از عظمت و جلال حریف و طرف مقابل :
از شکوه رفیع بزم تو شد
گونه آبی و ترنج اصفر.مسعودسعد.مرا به عشق تو می متهم کنند و رواست
وزین سخن نه شکوه است مرمرا و نه باک.سوزنی.از شکوه همای رایت شاه
کرکس آسمان پر اندازد.خاقانی.اگر بگریزی منهزم و... شکسته باشی و شکوه تو در دلها نماند. ( تاریخ طبرستان ).
از شکوه ولرز و خوف آن ندی
پیر دندانها بهم برمی زدی.مولوی.اندرین فتنه که گفتم آن گروه
ایمن از فتنه بدند و از شکوه.مولوی.بانگ میزد در میان آن گروه
پر همی شد جان خلقان از شکوه.مولوی.- شکوه آمدن کسی را ( در دل کسی ) ؛ رسیدن ترس و بیم در دل. به وحشت افتادن :
شکوه آمد اندر دلش زآن سپاه
به چشمش جهان گشت یکسر سیاه.فردوسی.به هر زخمی ز پای افکند کوهی
کز آن آمد خلایق را شکوهی.نظامی.
شکوه. [ ش ُ ] ( اِ ) شأن. شوکت. حشمت. بزرگی. بزرگواری. جاه و جلال. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). حشمت. بزرگی. ( لغت فرس اسدی ). جلال. بزرگی. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). حشمت. بزرگی. شوکت. شأن.( غیاث ). طنطنه. طمطراق. دبدبه. شکه. ابهت. فر. سطوت. احتشام. جلالت. ظاهراً از ماده شکوهیدن و شکهیدن باشد و آن وقت به معنی منعه است نه بزرگی و امثال آن. ( یادداشت مؤلف ). جلوه کردن به بزرگی و جلال و خوبی ، و بر این قیاس شکوهد، شکوهید، شکوهیده ، شکه ، شکهیدن و شکهد نیز آمده. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
خردمند گوید من از هر گروه
خردمند را بیش دیدم شکوه.ابوشکور.همی کاست زو فره ایزدی
برآورده بر وی شکوه بدی.فردوسی.چنین بود هر دو سپه همگروه

معنی کلمه شکوه در فرهنگ معین

(ش هْ ) (اِ. ) ترس .
(شُ هْ )(اِ. )۱ - شوکت . ۲ - مهابت ، هیبت .
(شَ یا ش وِ ) [ ع - شکوة ] (اِمص . ) ۱ - شکایت . ۲ - ناله .

معنی کلمه شکوه در فرهنگ عمید

۱. گله، شکایت.
۲. مرض، بیماری.
ترس، بیم، هراس.
بزرگی و جلال، شوکت، حشمت، مهابت، هیبت.

معنی کلمه شکوه در فرهنگ فارسی

گله، شکایت، مرض، شکوات جمع، بزرگی وجلال، جاه وجلال، شوکت، حشمت، مهابت وهیبت
( اسم ) ۱ - شان شوکت بزرگی حشمت. ۲ - مهابت هیبت : این مرد دینی برین سنگ نشست و سنگ در آبگینه کار ما انداخت و شکوه ما از دل خلایق بر گرفت . ۳ - قوت توانایی .
خیکی که از پوست بره شیر خواره سازند و در وی شراب و آب کنند جمع شکوات مشک خرد .

معنی کلمه شکوه در فرهنگ اسم ها

اسم: شکوه (دختر) (فارسی) (تلفظ: šokuh) (فارسی: شکوه) (انگلیسی: shokuh)
معنی: بزرگی، جلال، شوکت، حالتی در کسی که به بزرگی جلوه کند و احترام برانگیزد یا چشم ها را خیره کند، حشمت و جلال، شأن، حشمت، هیبت، وقار

معنی کلمه شکوه در دانشنامه عمومی

شکوه (آلبوم ئی پی). «شکوه» ( به انگلیسی: Glory ) نام اولین ئی پی توسط رپر استرالیایی ایگی آزیلیا است، که به عنوان یک دیجیتال دانلود رایگان در تاریخ ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۲، توسط گراند هاستل رکوردز منتشر شد.
شکوه (آلبوم محمد اصفهانی). شِکوه - Shekveh نام چهاردهمین آلبوم محمد اصفهانی است که در شامگاه ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ در برج میلاد، همزمان با بیست و پنجمین سالگرد وفات روح الله خمینی رونمایی شد. در این آلبوم ۵ قطعه غزل موجود است. این مجموعه حاوی دو دیسک صوتی و تصویری است که شامل پنج ترک صوتی و چهار ترک تصویری می باشد. ترک های تصویری در حقیقت کلیپ هایی هستند که بر آثار صوتی ساخته شده اند؛ بنا بر این یکی از قطعات با نام «ابر» فاقد کلیپ است. این مجموعه به سفارش؛ ساخته شده و از سبک آلبوم های پاپ مانند بی واژه و برکت و … نیست و حاوی مضامین انتقادی و اجتماعی است.
• ترانه: عبدالجبار کاکایی
• آهنگساز: علیرضا کهن دیری
• ترانه: روح الله خمینی
• آهنگساز: مجید اخشابی
• ترانه: سید حسن حسینی
• آهنگساز: علیرضا کهن دیری
• ترانه: مشفق کاشانی
• آهنگساز: مجید اخشابی
• ترانه: علیرضا قزوه
• آهنگساز: پدرام کشتکار
• باتشکر از بهروز صفاریان
در مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره موسیقی فجر با اعلام سالار عقیلی، جایزه بهترین خواننده موسیقی پاپ ایران به محمد اصفهانی اهدا شد. بعد از دریافت جایزه باربد از دست سالار عقیلی گفت: از تمام کسانی که در باز کردن راه باریکی که میان مردم باز کردم ممنونم از استاد ملک محمود مسعودی از استاد علی جهاندار که ردیف را پیش او آموختم و از دو اسطوره خودم یعنی حسین خواجه امیری و محمد رضا شجریان تشکر می کنم.

معنی کلمه شکوه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شِکوه که بمعنی شکایت و تظلم استعمال میشود از مصدرهای ساختگی است و در عربی به جای آن شکایت و شکوی بر وزن فتوی گویند.
«شکوه» یعنی اظهار اندوه و توصیف گرفتاری نمودن.
اقسام شکوه
شکوه بر دو قسم است:
← شکوه مذموم
شکوه نمودن نزد خدا یا برادران مؤمن مباح بوده، ناشکری محسوب نمی گردد، ولی شکوه از خداوند متعال و یا نزد کافر و غیر مؤمن، مذموم بوده و موجب محرومیت از رزق و روزی می گردد.

معنی کلمه شکوه در ویکی واژه

gloria
maestà
شکایت.
ناله.
ترس.
شوکت.
مهابت، هیبت.

جملاتی از کاربرد کلمه شکوه

در سال ۱۹۵۴ برای تکمیل تحصیلات فلسفی خود به دانشگاه میشیگان رفت و در کلاس درس کسانی چون ویلیام فرانکنا و ویلیام آلستون حضور یافت. وی ضمن اعتراف به شکوه خیره‌کننده مباحث فلسفی در دانشگاه میشیگان، از این که تلاش فلسفی آن‌ها مصروف حل پرسش‌های اصلی و مهم نمی‌شد، اظهار نگرانی می‌کرد.
همیشه تازمین وآسمان باد شکوه پادشاه کامران باد
شاه اسماعیل دوم به سنت‌های باستانی ایران توجه خاصی داشت. او تنها نوروزی را که در دوران کوتاه پادشاهی خود داشت با جلال و شکوه بسیار جشن گرفت.
ای ز تو ایّام رسیده بکام داده شکوه تو جهان را نظام
بیهده گویی ز میان گروه گفت که ای حاتم دریاشکوه
دل دعوی محبت او بس که می‌کند شرم آیدم که شکوه کنم پیش دل ازو
شکوه خواهم نکنم، نتوانم؛ جور خواهی نکنی، نتوانی!
ز اول بامداد کز سر کوه سر زدی با هزار فر و شکوه
پیش ابر کف دریا منشت رود بهار شکوه کرده مگر از آفت بی‌سامانی
عارفان را شکوه ای از گردش افلاک نیست اختیار کشتی خود را به طوفان داده اند
شکوه کردن از شتاب عمر، کافر نعمتی است عمر چون آب است وباشد آب خوشتر در گذار
برسر خشت عناصر چه قدر جلوه کند؟ شکوه از تنگی میدان سفر دارد مهر