شکور

معنی کلمه شکور در لغت نامه دهخدا

شکور. [ ش َ ] ( ع ص ) مرد بسیارشکر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سپاس دارنده. ( مهذب الاسماء ) مرد بسیارسپاس. ( ناظم الاطباء ). سپاس دار. ( دهار ) ( تفلیسی ). مرد بسیار سپاسدار. سپاسدارنده. سخت سپاسگزار. بسیار سپاسگزار. آنکه زیاد ثنا کند. ( یادداشت مؤلف ). آنکه خودرا از سپاس گفتن عاجز بیند، و برخی گفته اند: شکور کسی است که همه توانایی خود را در ادای شکر با دل و زبان و اعضای بدن از راه اعتراف و اعتقاد بکار بندد و باز برخی گفته اند که شاکر کسی است که بر رفاه سپاس گوید، ولی شکور کسی است که بر بلا سپاسداری کند. و دیگری گفته شاکر بر عطای الهی شکر گوید، ولی شکور بنده ای باشد که اگر از جانب حق بخشش و عطیه ای هم بدو نرسد باز سپاسگزاری کند. ( از تعریفات جرجانی ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ستور به اندک علف بسنده کننده و اندک پذیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ستوری که به اندک مایه علف بسنده کند. ( مهذب الاسماء ).
شکور. [ ش ُ ] ( اِ ) جانوری که زمین را نبش کرده و مرده را درآورده می خورد. ( ناظم الاطباء ). گورکن.
شکور. [ ش ُ ] ( ع اِ ) ج ِ شکر : لانریدمنکم جزاء و لا شکوراً. ( قرآن 9/76 ) ( منتهی الارب ).
شکور. [ ش ُ ] ( ع مص ) شکر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). سپاسداری کردن. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 62 ) ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به شکر در معنی مصدری شود.
شکور. [ ش َ ] ( اِخ ) یکی از نامهای باری تعالی و معنی آن پاداش دهنده بندگان مر اعمال ایشان را و بر عمل قلیل جزای جزیل دهنده است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نامی از نامهای خدای تعالی : عبدالشکور. ( یادداشت مؤلف ) :
پس چه گویی ز بهر ایشان کرد
آسمان و زمین غفور شکور.ناصرخسرو.

معنی کلمه شکور در فرهنگ معین

(شَ کُ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار شُکر کننده .

معنی کلمه شکور در فرهنگ عمید

۱. بسیارسپاسگزار و شُکرکننده.
۲. (اسم، صفت ) پاداش دهنده، عطاکنندۀ ثواب جزیل برای عمل قلیل، از صفات باری تعالی.

معنی کلمه شکور در فرهنگ فارسی

بسیارشکرکننده، بسیارسپاسگزار، پاداش دهنده، ازصفات باری تعالی، ثواب جزیل
( صفت ) ۱ - بسیار شکر کننده بسیار سپاسگزار . ۲ - نامی از نامهای خدا ( پاداش دهنده بندگان ار اعمال ایشان یا بر عمل قلیل جزایی جزیل دهنده ) . ۳ - ستور باندک علف بسنده کننده شکیر . ۴ - اندک پذیر .

معنی کلمه شکور در فرهنگ اسم ها

اسم: شکور (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: šakur) (فارسی: شکور) (انگلیسی: shakur)
معنی: بسیار شکر کننده، پاداش دهنده، نامی از نام های خداوند، شکرکننده سپاسگزار، پاداش دهنده ی بندگان، از نام های خداوند، بسیار سپاسگزار

معنی کلمه شکور در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
شکور، مبالغه شاکر از اسمای خداوند است، به این معنا که بر شکر بنده جزا دهد، بندگان خود را بسیار ستاید و بر اندکی طاعت ثواب دهد.
این واژه، چهار بار به صورت صفت خدا در قرآن ذکر شده است:
[ویکی الکتاب] معنی شَّکُورُ: بسیار شکرگزار
ریشه کلمه:
شکر (۷۵ بار)
«شکور» از مادّه «شُکر» است. «صبّار» و «شکور» هر دو صیغه مبالغه است که یکی فزونی صبر و استقامت را می رساند و دیگری فزونی شکرگزاری نعمت، اشاره به این که افراد باایمان نه در مشکلات و روزهای سخت دست و پای خود را گم می کنند و تسلیم حوادث می شوند و نه در روزهای پیروزی و نعمت، گرفتار غرور و غفلت می گردند. «شَکُور» صیغه مبالغه، به معنای بسیار شکرگزار، فزونی شکرگزاری را می رساند، که همان تکرار شکر و تداوم آن با قلب و لسان و اعضاء است. تعبیر به «شَکُور» در سوره «تغابن» که یکی از اوصاف خدا است، دلیل بر این است که خداوند از بندگانش به وسیله پاداش های عظیم، تشکر می کند.

معنی کلمه شکور در ویکی واژه

بسیار شُکر کننده.

جملاتی از کاربرد کلمه شکور

غزاله شکور (۱۳۷۳ – ۱۲ اسفند ۱۳۹۲) دختر ۱۹ ساله ایرانی بود که در ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ به دست دوست‌پسرش آرمان عبدالعالی (۱۹ اسفند ۱۳۷۴ – ۳ آذر ۱۴۰۰) کشته شد و جسدش هرگز یافت نشد. عبدالعالی در زمان وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشت. روند طولانی رسیدگی به پرونده قتل غزاله شکور در نتیجه مفقودی جسد و همین‌طور صدور احکام متعدد اعدام و لغو در آخرین لحظات این پرونده را پیچیده کرد. عبدالعالی سرانجام در دادگاه مجرم شناخته و بامداد چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ اعدام شد. از این پرونده به عنوان یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های جنایی ایران یاد می‌شود.
حمله آرند از عدم سوی وجود در قیامت هم شکور و هم کنود
رئیس این نهاد هر پنج سال یک‌بار انتخاب می‌شود، رئیس کنونی اداره مسلمانان قفقاز الله شکور پاشازاده که از سال ۱۹۸۰ میلادی، این مسئولیت را برعهده دارد.
چرا این میکنی و اللَّه تعالی گناهان تو آمرزیده است گذشته و آینده؟ رسول (ص) جواب داد: ا فلا اکون عبدا شکورا؟
اُذْهِبُ مِنْاَهْلِ بَیْت کُلِّ قبیحٍ وَ رِجْس بیت دل اهل دل روح ودود شکور
شرم بادت از تو چندین جرم و زو چندین کرم وانگهی تو ناسپاس از حق و حق از تو شکور
هر که در میخانه بر گرد خم می زد طواف حج او مقبول بود و سعی او مشکور بود
براساس آنچه کتب مختلف تاریخ ثبت کرده‌اند، ارشک موسس سلسله اشکانی پس از غلبه بر پادشاهان سلوکی در منطقه‌ای به نام «آساک» تاج شاهی بر سر گذاشت و این سلسله را تشکیل داد. وی این منطقه را به شهری قابل‌توجه تبدیل کرد و آن را پایتخت خود قرار داد. اسناد ذکر می‌کند که این شهر در منطقه شمال‌شرقی ایران کنونی و درست در منطقه‌ای قرار داشته که شهر موجود در آن را اکنون با نام قوچان می‌شناسیم. به عبارت بهتر قوچان امروزی و خبوشان دو قرن قبل همان آساک پایتخت نخستین اشکانیان است. آساک را محمدجواد مشکور در کتاب ایران در عهد باستان این‌گونه معرفی کرده است: «آساک نام شهری بود از دهستان یا کوهستان خراسان همان‌جا که پارت نامیده می‌شود و بانی آن اشک اول بوده است.[۳]
مگر باری ز من خشنود گردد بود در کار من سعی تو مشکور
بکوش، ار شود کار مشکور باش و گرنه به تقدیر معذور باش
دون نوازی میکنی این سعی نا مشکور چیست آدمیزادی زهر مردم گیا تا کی کنی
۷. کتاب درسی تاریخ، دوره نظام جدید متوسطه با همکاری دکتر محمد جواد مشکور
(۱) بخش خودگردان تاجیک تاشکورگان، در جمهوری خلق چین به رسمیت شناخته شده است.
مجلس چاردهم مجلس نان پختن بود حیف شد سعی سهیلی که نیامد مشکور
آرشا فرزند بازیکن سابق تیم ملی و استقلال تهران، هادی شکوری است.
وی در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی برای نمایندگی از شهرستان زنجان ثبت نام می‌کند و فالیت کرده ولی موفق به راه یابی به مجلس پنجم نمی‌شود اما تلاش وی در دوره ششم مجلس شورای اسلامی به ثمر می‌نشیند و همراه با ابوالفضل شکوری به عنوان نمایندگان اصلاح طلب دوره ششم مجلس شورای اسلامی انتخاب می‌شود. وی در انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی در تهران و در فهرست اصلاح‌طلبان قرار گرفت ولی موفق به راه یابی به مجلس نشد.
ای به هر فضل ذات تو ممدوح وی به هر خیر سعی تو مشکور
پس از درخشش برای تیم ملی فوتبال زیر ۱۷ سال ایران، در ۲۱ تیر ۱۴۰۲ شکوری به باشگاه فوتبال هوادار پیوست.
اسلام‌آباد روستایی در دهستان کیشکور بخش کیشکور شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان اشکور سفلی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۷ نفر (۱۱خانوار) بوده‌است.