شکوب

معنی کلمه شکوب در لغت نامه دهخدا

شکوب. [ ش ُ ] ( اِ ) دستار. مندیل. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( آنندراج ). دستار را گویند. ( از فرهنگ جهانگیری ). || رومال. دستمال. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شکوب در فرهنگ معین

(شُ ) (اِ. ) دستار.

معنی کلمه شکوب در فرهنگ عمید

۱. دستار.
۲. مندیل.
۳. دستمال.

معنی کلمه شکوب در فرهنگ فارسی

( اسم ) دستار مندیل .

معنی کلمه شکوب در ویکی واژه

دستار.

جملاتی از کاربرد کلمه شکوب

معمار ایرانی توانست وسیع‌ترین دهانه‌ها را با کست افزود پیمون‌ها به وجود بیاورد و آرایش‌های گوناگون و سرگرم‌کننده خلق کند؛ به گونه‌ای که ساختمان دو اشکوب به اندازه‌ای از هم دور شده که گویی اشکوب زیری بعدها بر آن افزوده شده‌است.[نیازمند منبع]
بدو داد بشکوبش و هرچه بود بر آن نیکوی، نیکویها فزود
سر ماه بشکوبش آیدش پیش زمینی خوش و مردمی خوب کیش
گر بنایی برآیدم بشکوب ور نهالی ببالدم بر کن
اُرُسی از عناصر معماری ایرانی و پنجرهٔ مُشـَبَّکی است که به جای گشتن بر روی پاشنه گرد، بالا می‌رود و در محفظه‌ای که روی آن قرار گرفته جای می‌گیرد و در اشکوب کوشک‌ها و پیشان و رواق ساختمان‌های سرد سیر بسیار دیده می‌شود. نقش شبکهٔ ارسی مانند پنجره‌ها و روزن‌های چوبی است و نمونه‌های زیبای آن در خانه‌های کهن اصفهان و شیراز و کاشان و یزد (و انواع جدیدترش در تهران) بسیار است.
به بشکوبش آمد همان آگهی که آن کشور از جانور شد تهی
همان شاه بشکوبش آن من است گریزنده از بد به خانِ من است