معنی کلمه شکنبه در لغت نامه دهخدا
- شکنبه بر سر کسی کردن یا کشیدن ؛ نوعی از تعذیب و سیاست است. ( از آنندراج ) :
شکنبه طبل سان بر سر کنندش
دو دسته چوبها بر سر زنندش.ابوطالب کلیم ( از آنندراج ).- شکنبه پز ؛ رواث. سیرابی فروش.( یادداشت مؤلف ).
- شکنبه وا ؛ نوعی غذا که از شکمبه سازند. آش شکمبه. سیرابی : شیخ گفت : اکنون این را به مطبخی باید داد تا شکمبه وایی پزد. ( اسرارالتوحید ص 161 ).