شکمه. [ ش ِ ک َ م َ / م ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به شکم. || ( اِ ) هریک از دو بطون زیرین دل. ( لغات فرهنگستان ). - دو شکمه ؛ آنکه در بازی الک دولک به جای دو تن بازی کند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکم شود.
معنی کلمه شکمه در فرهنگ فارسی
منسوب به شکم یا هر یک از دو بطون زیرین دل .
جملاتی از کاربرد کلمه شکمه
گروهی خویش گم کرده، به ساقی امر قم کرده شکمها همچو خم کرده، قدحها سر به دم کرده
در نگرید باین بندگان من، سوختگان در راه من، مشتاقان درگاه من از چهار گوشه عالم روی بخانه ما نهاده، راه دور و دراز در پیش گرفته، جان شیرین فدا کرده، لبّیک زنان و تکبیر گویان بدر خانه ما آمده، شما گواه باشید که ایشان را با هر چه دارند از تبعات آمرزیدم و هر که را شفاعت کنند بایشان بخشیدم و با تحفههای کرامت و هدیّههای رحمت باز گردانیدم. دیگر شب قدر بندگان را بر فریشتگان جلوه کند، زیرا که درین شب مطیعان در طاعت بیفزایند، عاصیان از معصیت باز گردند، از دستها بوی مصحف آید، از زبانها بوی تسبیح آید، از شکمها بوی گرسنگی آید، از هفت اندام ایشان بوی طاعت آید تنهاشان در نماز، دلهاشان با نیاز، جانهاشان در راز، مهر مهر بر دل نهاده، خواست خود بغارت اندوه داده، یکسروا خدمت ما پرداخته! فرمان آید از جبّار کائنات که: اینها آنند که بعضی از شما در حقّ ایشان گفتند: أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ و من ایشان را جواب دادم که: إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ معاشر المسلمین امشب مقرّبان آسمان سلام حقّ ببندگان میرسانند و انوار و آثار رحمت بر سر امّت محمد (ص) میافشانند. طاعات با تقصیر میپذیرند و معاصی بیشمار میآمرزند. بیایید تا ما نیز نیاز خود عرضه کنیم و بجمع گوئیم: خداوندا بحرمت سیّد مختار، بحرمت اتقیا و ابرار، بحرمت مهاجر و انصار، که ما را درین شب بزرگوار از خلعت رحمت نصیبی تمام ارزانی دار، و معاصی ما از ما درگذار، و همه را برسان بدار القرار، یا جلیل و یا جبّار، یا کریم و یا غفّار.
با شکمهای تهی ز آرامگاه هریکی از دیگری می جست راه
او همه شب گرسنه تو ز خورشهای خوب کرده شکم چارسو چون شکمه حامله
الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ ایشان که باز میپرهیزند از بزرگیها بزه و زشتیها. إِلَّا اللَّمَمَ مگر آهنگ و پیرامن گشت. إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ خداوند تو فراخ آمرزش است. هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ او داناتر دانای است بشما و بود، إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ آن گه که میآفرید شما را در زمین، وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ و آن گه که شما پوشیده بودید و نازاد، فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ در شکمهای مادران خویش، فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ خویشتن بیگناه مدانید و مخوانید، هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی (۳۲) اللَّه داناتر دانایست باو که میپرهیزد از ناپسند.
کَالْمُهْلِ چون مس گداخته یَغْلِی فِی الْبُطُونِ (۴۵) میجوشد در شکمها.
یعنی که ربوا خواران را فردا در قیامت این نشان باشد که چون دیوانگان آیند و از خلق پنهان نباشند، که باین نشان هر کس بداند که ایشان ربوا خواران بودند مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت شب معراج قومی را دیدم که ایشان را شکمهای بزرگ بود همچون خانها، و در راه آل فرعون افتاده، هر بامداد و شبانگاه که آل فرعون را بآتش بردند به این قوم بر میگذشتند، میخواستند که برخیزند، آن شکم بزرگ ایشان را با زمین میافکنند تا آل فرعون ایشان را در زیر پای میگرفتند و میکوفتند، گفتم یا جبرئیل اینان کهاند؟
قومی دیگر را دیدم که با شکمهای بزرگ بودند. شکمهاشان از بزرگی چون خانهها و انگه در ممرّ آل فرعون افتاده که ایشان را بامداد و شبانگاه چون بدوزخ برند باینان برگذرند. و ایشان را بپای فرو گیرند و بکوبند، گفتم اینان کهاند؟ گفت ربا خواران. زنان را دیدم جماعتی بپستان آویخته و جماعتی از ایشان سرنگون بپای آویخته، گفتم اینان کهاند؟ گفت ایشان که زنا کنند و فرزند خود را کشند.
قوله تعالی: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی الآیة... مفسران گفتند سبب آنک ابراهیم این سؤال کرد از اللَّه آن بود که بمرداری بر گذشت بر ساحل بحر طبریة، ددان بیابان را دید که میآمدند و میخوردند و همچنین مرغان هوا جوک جوک، ابراهیم که آن چنان دید شگفت بماند گفت یا رب میدانم که این را همه با هم آری از شکمهای ددان و حواصل مرغان، با من نمای که چون زنده کنی آن را تا معاینه بینم، آنچه بخبر میدانم، فلیس الخبر کالمعاینه، اللَّه گفت: أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ نه ایمان آوردهای؟
از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «هر که به خدا منقطع شود و امور خود را به او واگذارد خدا او را از هر امری کفایت می کند و روزی او را از جایی برساند که به گمان او نرسد و هر که به دنیا منقطع شود، خدا او را به دنیا وا می گذارد» و فرمود: «هر که خواهد غنی ترین مردمان شود باید اعتماد او به آنچه نزد خداست بیشتر باشد از اعتماد او به آنچه در دست خود اوست» و فرمود: «اگر شما توکل کنید بر خدا به نحوی که حق توکل او است هر آینه روزی شما خواهد رسید، چنان که روزی مرغان می رسد، که صبح از آشیان های خود برمی آیند با شکمهای خالی و گرسنه و شام می کنند و حال آنکه شکمهای ایشان سیر و مملو است» از حضرت سید الساجدین علیه السلام منقول است که «روزی از خانه برآمدم و رفتم تا به فلان دیوار رسیدم، بر آن تکیه کردم، ناگاه مردی را در برابر خود دیدم دو جامه سفید پوشیده و در مقابل روی من به من نگاه می کند، پس گفت: یا علی بن الحسین علیه السلام چرا تو را غمناک و محزون می بینم؟ اگر از برای دنیاست از برای نیک و بد، روزی خدا آماده است گفتم: بلی چنین است که می گویی و حزن من نه از برای این است گفت: پس اگر از برای آخرت است؟ آن وعده ای است راست که پادشاه قاهر و قادر در آن حکم خواهد فرمود گفتم: آن نیز چنین است و حزن من از برای آن هم نیست گفت: پس حزن تو از چیست؟ گفتم: بر مردم از فتنه «عبدالله بن زبیر» می ترسم پس آن شخص خندید و گفت: یا علی بن الحسین: آیا احدی را دیده ای که خدا را بخواند و او را اجابت نکند؟ گفتم: نه گفت: آیا احدی را دیده ای که بر خدا توکل کند و خدا کفایت او را نکند؟ گفتم: نه گفت: آیا احدی را دیده ای که از خدا سوال کند و خدا به او عطا نفرماید؟ گفتم: نه پس آن شخص از نظر من غائب شد و گویا که او خضر علیه السلام بوده است».