شکفتگی
معنی کلمه شکفتگی در فرهنگ عمید
۲. حالت شکفتن و باز شدن غنچه.
۳. [مجاز] خنده و خوش دلی و شادمانی.
معنی کلمه شکفتگی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه شکفتگی در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه شکفتگی در دانشنامه آزاد فارسی
ازدست دادن آب یا آب تبلورِ بلور در معرض هوا. در نتیجه، سطحی خشک و گرد مانند ایجاد می شود.
جملاتی از کاربرد کلمه شکفتگی
چند بهاین شکفتگی مسخرهٔ هوس شدن ازگل و لاله عمرهاست خنده به بار میرسد
ای رسته از شکفتگی قد و خد تو بر طرف باغ گل، به لب جویبار سرو
صبح شکفتگی ز شفق کم بهاتر است خو کن به گریه، خنده ز گل بیوفاتر است
بر سر بود نشیمن گل، از شکفتگی در پای جای خار مدام از گزندگی است
رسم شکفتگی ز جهان برفتاده است کس غیر چاک سینه، تبسم نمیکند
با غنچة گل در ته یک پیراهن پژمردگی و شکفتگی در خوابست
از دانش و شکفتگی و عزم و حزم و خلق در روی و رایت ای بگهر ماه و آفتاب
نصیب نیست مرا از شکفتگی که جهان چو غنچهام ز گلستان ملول میآرد
و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را شکفتگی و نشاط از دیدن سبزه و آب جاری روی می داد و هر طبع مستقیم و قلب سلیمی از تماشای گل و غنچه و لاله و شکوفه و مرغان خوش رنگ و آب، لذت می یابد و آنها را دوست دارد بلکه بسا باشد که غمهای خود را به آنها تسلی می دهد بدون اینکه قصد حظی دیگر از اینها داشته باشد.
چمن طبیعت بیدلم ادب آبیار شکفتگی زده است ساغررنگ وبو به دماغ غنچه بهار ما