شپیل

معنی کلمه شپیل در لغت نامه دهخدا

شپیل. [ ش َ / ش ِ ]( اِمص ) فشردن. ( برهان ) ( انجمن آرا ). فشار و عصر. ( ناظم الاطباء ) :
گلابی صفت بر جفا بگذرند
که گل را شپیلند و آبش برند.امیرخسرو. || شیفتگی. ( برهان ). شیفتگی نمودن. ( از ناظم الاطباء ). || دیوانگی. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ). || صفیر زدن. ( انجمن آرا ). نقر :
چون به شپیلک آمدی آن نفس از در قفس
مست وله درآمدی قمری ماده و نرش.خواجه عمید.
شپیل. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ صوت ) شافوت. آوازی باشد که بیشتر کبوتربازان از دهان برآورند. ( برهان ).
شپیل. [ش َ ] ( اِ ) پاچه شتر را گویند و به عربی رجل الجمل خوانند. ( برهان ). || نام گیاهی که شپل و شترپا نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع شود به شترپا.

معنی کلمه شپیل در فرهنگ معین

(ش ) (اِ. ) سوت ، سوتی که با دهان زنند.

معنی کلمه شپیل در فرهنگ عمید

= شپل

معنی کلمه شپیل در ویکی واژه

سوت، سوتی که با دهان زنند.

جملاتی از کاربرد کلمه شپیل

حنظل کبست آمد همی ظاهر و غست آمد همی نشپیل شست آمد همی دام و نژنک آن فخ بود
مگزین چیز بر سخا که ثنا ماهی است و سخا برو نشپیل
شوم چنگال چو نشپیل خود از مال یتیم نکشد گرچه ده انگشت ببریش به گاز
هر یکی از بهر صید این ضعفا را تیز چو نشپیل کرده‌اند انامل
او علاوه بر تکنیک ممتاز و عالی در نوازندگی پیانو، تأثیر به‌سزایی در آموزش تکنیک پیانوفورته به‌ویژه در مورد آثار پیانویی فردریک شوپن و یوهان سباستیان باخ به جا گذاشت و شاگردان برجسته‌ای را تربیت کرد که از آن میان می‌توان به یرژی ژوراوْلِوْ، واندا لاندوسکا، ولادیسلاو اشپیلمان و هاینریش نویهاوس اشاره کرد.
کرده ز بهر ستم و جور و جنگ چنگ چو نشپیل و چو شمشیر، ناب
اگر عدوت خورد نوش و وز تو یاد کند بماند آن نوش اندر کلوش چون نشپیل