شویی
معنی کلمه شویی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه شویی در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه شویی
ای ابر پر آب بر هوا می پویی گریان گریان رخ ز حیا می شویی
رخ گیتی از بد تو شویی به تیغ بگیر و بکش هرکت آید دریغ
دختر شاهت همیخواند بیا تا سرش شویی کنون ای پارسا
«وقتی مواد مخدر هست، پول کثیف هم هست، این پول کثیف کجا میرود؟! یعنی یک گوشه و کناری [دارد] پولشویی انجام میگیرد».
با پطرک و مطران و بقسیس بگویید کز نامهٔ انگلیون اوراق بشویید
بشوی دست ز اصلاح تن، به جان پرداز که دل سفید نگردد ز جامهشوییها
گر کعبه کنی خراب از بدخویی وز آب جفا نقش شریعت شویی
گفت: تو را سه وصیت میکنم. یکی بزرگ؛ و یکی میانه؛ و یکی خرد. وصیت بزرگ آن است که هرچه خوانده ای فراموش کنی، و هرچه نبشته ای بشویی تا حجاب برخیزد.
دل افکاری که روی خود به خون دیده میشوید چرا از وی نمیداری دو دست خود نمیشویی
چون بحر کنم کنارهشویی اما نه ز روی تلخرویی
در گلشنی، که چهره ی خود شویی از عرق؛ گردد همه حباب شمر، ماه وآفتاب