شونی
معنی کلمه شونی در دانشنامه عمومی
شهرهای برگهایم، نوردراین - وستفالن و آندن خواهرخوانده های شونی هستند.
شونی (داغستان). شونی ( به لاتین: Shuni ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در شهرستان لاکسکی واقع شده است.
معنی کلمه شونی در دانشنامه آزاد فارسی
شَونی
از اقوام سرخ پوست امریکا، با جمعیتی نزدیک به ۶ هزار نفر (۱۹۹۰). زبانشان به گروه زبانی آیروکویی تعلق دارد. آن ها مهاجرت گسترده ای را از اکثر نقاط شرق و جنوب امریکا به سایر نقاط شروع کردند و با اقوامی چون فاکس، سوک، و کیکاپو مرتبط اند. اکثر افراد این قوم امروزه در اوکلاهمازندگی می کنند. شونی ها در اصل در درۀ مرکزی رود اوهایو به سر می برند و در آن جا تابستان ها ساکن روستاهای بزرگی با خانه های پوشیده از ساقۀ درختان بودند و ذرت می کاشتند. هر روستا خانۀ شورای بزرگی داشت که مراسم مختلف دینی در آن برگزار می شد. در زمستان، شونی ها به گروه های کوچک خانوادگی برای شکار تقسیم می شدند. مراسم شامل مناسک تطهیرِ جنگ جویان و تشریفات موسمی مربوط به کاشت، رسیدن و برداشت محصول می شد. جامعۀ شونی دارای پنج بخش اصلی بود که هر یک به چند طایفه تقسیم می شد. آن ها یک رئیس موروثی مدنی داشتند که نظارت بر امور عمومی را برعهده داشت و یک رئیس جنگ که به سبب شجاعت و مهارت هایش انتخاب می شد. امروزه بسیاری از شونی ها کشاورز و دامدارند. تقریباً نیمی از آن ها به مسیحیت گرویده اند، در حالی که نیمی دیگر از دین سنتی خود پیروی می کنند و تعداد اندکی از آن ها به زبان بومی خود سخن می گویند. امور قبیله را دو سازمانی اداره می کنند که نمایندگی شونی های «شرقی» و شونی های «غایب» را برعهده دارند. آیروکویی ها در حدود ۱۶۹۰ شونی ها را از سرزمینشان بیرون راندند و آن ها را به گروه های جدا از هم در ایلینوی، جورجیا، کارولینای جنوبی، آلاباما، پنسیلوانیا، تنسی و فلوریدا پراکندند. در اواسط دهۀ ۱۷۵۰ بسیاری از آن ها بار دیگر در اوهایو به یکدیگر پیوستند و در آن جا در اوایل قرن ۱۹، اتحادیه ای با سایر قبایل به رهبری تکومسه پدید آوردند تا در مقابل از دست رفتن زمین هایشان مقاومت کنند. ویلیام هنری هریسون، فرماندار «سرزمین ایندیانا» و ارتشی با بیش از هزار جنگجو آن ها را در نبرد تیپیکانو شکست داد و این ماجراها به جنگ ۱۸۱۲ انجامید. شونی ها سپس به سه شاخۀ مستقل تقسیم شدند (غایب ها، شرقی ها، و چروکیها) که در دهۀ ۱۸۳۰ در نقاط مختلف اوکلاهما سکونت گزیدند.
جملاتی از کاربرد کلمه شونی
ابوجعفر حدّاد گوید دوازده سال اندر بازار بودم و بر اعتقادِ توکّل کار کردمی و هر روز مزد بیافتمی و هیچ منفعت از آن برنداشتمی بقدر شربتی آب و نه آن قدر که اندر گرمابه شدمی و هر روز مزد خویش بنزدیک درویشان آوردمی بشونیزیه و بران حال همی بودم.
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
جنید گفت به مسجد شونیزیّه آمدم، جماعتی دیدم از درویشان که سخن میگفتند در آیات و کرامات، درویشی از میان ایشان گفت که من کس دانم اگر اشارت کند بدین ستون که نیمی زر شود و نیمی نقره در حال چنان شود جنید گفت در ستون نگرستم نیمهای زر بود و نیمهای نقره.
از من و هجو تو بوی شونیز آید دانا داند چه بوی دارد شونیز
بیشتر شهرهای بزرگ بادن-وورتمبرگ در کنارههای رود نکار قرار گرفتهاند، که منبع آن در فیلینگن-اشونینگن است و به پاییندست (از جنوب غربی به مرکز، سپس شمال غربی) و از شهرهای توبینگن، اشتوتگارت، هایلبرون، هایدلبرگ و مانهایم میگذرد. رودخانهٔ راین مرز غربی و همچنین بخش بزرگی از مرز جنوبی را تشکیل میدهد. جنگل سیاه در شرق دره راین علیا قرار دارد.
اگر خانی مه دوسْ چه نشونی دارهْ صَدفْ دَنّون و نازْکهْ لُوشهْ دارهْ
آنتون شونین (زادهٔ ۲۷ ژانویهٔ ۱۹۸۷) بازیکن فوتبال اهل کشور روسیه است.
امروزه نامهای براؤر و هیلبرت یادآور دو حریف اصلی در مهمترین منازعهٔ درونی ریاضیات در قرن بیستم، یعنی «مجادله بر سر مبانی» است؛ ولی رابطه این دو نفر همواره تیره نبودهاست. حدود بیست سال پیش از شروع اختلاف، براؤر در ناحیهٔ ساحلی اشونینگن با هیلبرت که نوزده سال از او بزرگتر بود دیدار کرد و بلافاصله به تمجید از او پرداخت و او را «ریاضیدان اول جهان» نامید. هیلبرت نیز نبوغ براؤر جوان را تشخیص میداد و در کل به او احترام میگذاشت. در طی یک دوره طولانی نامههای براؤر به هیلبرت لحن صمیمانه و گرمی داشت.
کنیه ابوجعفر، ببصره بود، بابو حاتم عطار صحبت کرده و استاد ابویعقوب زیادت ٭ است اندر مسجد شونیزیه بوده، در روزگار سنه سبع و مائتین برفته، یا پس آن باندک. وی گفته: ای فقیر اشتغل عن قوته فهو غنی.
آهوی پیشونی سفید که از دست سختگیریهای پدرش خسته شده، با فریب عجوزه راهی شهر آرزوها میشود و در آن جا با حوادثی رو به رو میشود که در انتظار او نشستهاند…
«اهالی، که از من برگشته بودند، در دفعهٔ دوم جمع شدند که با دادرشیش جنگ کنند. در قلعه «تیگر»[پانویس ۴] نامی در ارمنستان جدالی واقع شد. اهورمزد یاری خود را به من اعطا کرد. به ارادهٔ اهورمزد قشون من بر قشونی که از من برگشته بود فائق آمد.»
شیخ الاسلام گفت که آن معرفت عیان ایذ نه معرفت بیان بیان آن بود، که دیده باول باز شود ببیند که نه قلم با زبان یار شود بشونید؟ کی چی دره سموع درمانی در معاین درمانی، الخبر حجة واعرفان محجة و مالعبد فی حقیقة الحق الامجة فی لجة، کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف پس قوم است کی میشناسند.
جنید ابلیس را لَعَنَهُ اللّهُ بخواب دید، برهنه، گفت شرم نداری از مردمان گفت این نه مردمانند، مردمان آنانند که در مسجد شونیزیّه اند، همه تنم بگداختند و جگرم بسوختند جُنید گفت چون بیدار شدم بشتافتم و آنجا شدم جماعتی را دیدم، سرها بر زانو نهاده و در تفکّر چون چشم ایشان بر من افتاد گفتند نگر تا غرّه نشوی بحدیث این پلید.
آهوی پیشونیسفید با نام قبلی اختاپوس که در پوستر نام آن را اختاپوس: دفتر اول، آهوی پیشونیسفید و اختاپوس (آهوی پیشونیسفید) نیز نوشتهاند و به دلیل نام دنبالههایش با عنوان پیشونیسفید ۱ نیز شناخته میشود، یک فیلم خانوادگی به تهیهکنندگی مسعود اطیابی و نویسندگی و کارگردانی سید جواد هاشمی است. این فیلم در ۱۹ مهر ۱۳۹۱ اکران و با نظر خوب منتقدان و مردم مواجه شد. این فیلم نخستین قسمت از سهگانهٔ اختاپوس است که در دنبالهٔ آن، قسمت دوم با نام پیشونیسفید ۲ در ۱۳۹۶ و قسمت سوم با نام پیشونیسفید ۳ در ۱۳۹۷ در سینماهای سراسر ایران اکرانشد.
مرتعش از حیره (نیشابور) قدیم بود و بعدها در شهر بغداد ساکن شد و در مسجد شونیزیه امام جماعت بود. تاریخ تولد او مشخص نیست. او بسیار سفر کرد و با افراد و مشایخ معروفی از جمله ابراهیم قصار در شهر رقه، ابوحفص حداد، ابوعثمان حیری و جنید بغدادی دیدار و مصاحبت داشت. بنابر گفته خود مرتعش، استادش در تصوف جنید، در علم فقه ابوالعباس سریج، در ادب ثعالبی و در علم حدیث ابراهیم حربی بودهاست.
اَشری (اسری) که مه چِشْ کَلِنِهْ سونِ وارشْ، تُو شونی، کِرِهْ کِنّی مِنِهْ اِسْپارِشْ؟
چنین میآید که در مسجد شونیزیه، جنید و شبلی و ثوری و رویم و خلدی و جماعتی نشسته بودند وقتی خوش و سماعی خوش ایشان را استقبال کرده و بدان مشغول گشته، درویشی در آن حال بحرمت پیش ایشان در آمد و در صف النعال فرو نشست و آن درویش کلاهی پشمینه بر سر نهاده و پلاسی سیاه پوشیده و ایشان اگر چه خداوندان دیده بودند کس را از حقیقت روش وی آگاهی نبود چون از آن خود وا پرداختند، شبلی گفت: ایها الفقیر بکم اشتریت هذا المسح و القلنسوة؟ این کلاه و پلاس بچند خریدی؟ گفت یا شبلی بدنیا و هر چه در دنیا است پس گفت یا شبلی بستاخی مکن که خدای را بندگاناند که اگر اشارت بآن ستون مسجد کنند نقره سپید شود. شبلی گوید نگاه کردم آن ستون را دیدم رنگ نقره همیگرفت و آن درویش میگفت بحال خود باش که بتو مثلی میزنیم.