معنی کلمه شوخ دیده در لغت نامه دهخدا
آن بت شوخ دیده کز رخ اوست
طیره خورشید و ماه شرمنده.سوزنی.هست از شکوفه نغزتر و شوخ دیده تر
خاقانی ازشکوفه امید وفا مدار.خاقانی.ز بی شرمی کسی کو شوخ دیده ست
چو نرگس با کلاه زرکشیده ست.نظامی.خواهی که پای بسته نباشی به دام دل
با مرغ شوخ دیده مکن هم نشیمنی.سعدی.ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت
وان شوخ دیده بین که سر از خواب برنکرد.حافظ.