شوایب

معنی کلمه شوایب در لغت نامه دهخدا

شوایب. [ ش َ ی ِ ] ( ع اِ ) شوائب. ج ِ شائبة. آلودگیها : و کار آن ملک را از شوایب کدورات صافی گردانید. ( جهانگشای جوینی ). و جانبین از شوایب خلاف صافی ، خراسان از طغات و عدات پاک گشت. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به شوائب و شائبة شود.

معنی کلمه شوایب در فرهنگ معین

(شَ یِ ) [ ع . شوائب ] (اِ. ) جِ شایبه .

معنی کلمه شوایب در فرهنگ عمید

= شائبه

معنی کلمه شوایب در فرهنگ فارسی

جمع شائبه
( اسم ) ۱ - ( اسم ) مونث شایب . ۲ - ( اسم ) عیب وصمت . ۳ - شک گمان جمع : شوایب ( شوائب ) .

معنی کلمه شوایب در ویکی واژه

شوائب
جِ شایبه.

جملاتی از کاربرد کلمه شوایب

وانگه ز چه بی شوایب تهمت ماندیم درین مقام حیرانی
دیگر آنک باحصول تجلی روحانی طمانینه دل پدید نیاید و از شوایب شک وریبت خلاص نیابد و ذوق معرفت تمام ندهد و تجلی حق بخلاف و ضداین باشد.
پس گفت:« ای برادر، اینچ می‌فرمایی، همه از سرِ شفقت و مسلمانی و رقّتِ دل و مهربانی می‌گویی و من مخایلِ صدقِ این سخن بر شمایلِ شوهر می‌بینم و مقامِ نیک‌خواهی و حسنِ معاملت تو می‌شناسم و می‌دانم که شوایبِ خیانت از مشارعِ دیانت تو دورست والّا آن ننمایی که مقتضایِ وفا و امانت باشد، وَالرَّائِدُ لَا یَکذِبُ اَهلَهُ اکنون بفرمای تا رهاییِ من ازو به چه وجه میسّر می‌شود؟» روباه گفت: « از نباتهایِ هندوستان نباتی به من آورده‌اند که آنرا مرگِ بطان خوانند؛ اگر بدو دهی، مقصود تو برآید.» بط منّت‌دار گشت و عشوه‌ی آن نبات چون شکر بخورد. روباه رفت تا آنچ وعده کرده، به انجاز رسانَد. دو روز غایب شد و در خانه توقّف ساخت و بط را بواعثِ تحرّص بر آمدنِ روباه و آوردنِ دارو لَحظَهًٔ فَلَحظَهًٔ زیادت می‌گشت، ع، کَبَاحِثِ مُدیَهٍٔ فِیها رَدَاهُ ؛ برخاست و به خانه‌ی روباه آمد که بازداند تا موجبِ تقاعد و تباعد او از مزار معهدِ ملاقات چه بوده‌است؟ و به چه مانع از وفای وعده‌ای که رفت، تخلّف افتاد. چون پای در آستان نهاد، روباه جای خالی یافت، کمینِ غدر بر جان او بگشود و جگرگاهِ او از هم بدرید و معلوم شد که جگرِ بط چون پرِ طاوس وبالِ او آمد و مماتِ او از منبعِ حیات پدید گشت.
پس فایده ذکر هنگامی ظاهر می گردد که دل از شوایب هوس و هوا پاک و از انوار ورع و تقوی تابناک باشد همچنان که خدا می فرماید: «این الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون» یعنی «کسانی که متقی و پرهیزکارند هرگاه برسد ایشان را وسوسه ای از شیطان هشیار و متذکر خدا می شوند، پس به واسطه تذکر، دیده بصیرت ایشان بینا و از چنگ وساوس رها می گردند».
و علامات دیگر از برای کبر بسیار است که کبر به آن شناخته می شود و طریقه و رفتار سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم جامع جمیع علامات تواضع، و خالی از همه شوایب کبر بود، پس سزاوار امت او آنکه اقتدا به او نمایند.
اما اگر در اظهار آن، قصد صحیحی داشته باشد مانند ترغیب مردم به عمل خیر، یا نحو آن، باکی در اظهار آن نیست، بلکه بسا باشد که اظهار آن افضل باشد به شرطی که مطلقا شایبه ریائی در آن نباشد و مفسده دیگر هم بر آن مترتب نگردد، مثل هتک آبروی فقیری در اظهار تصدق و اگر چنین نباشد و محتمل احتمال ریا باشد، زنهار، که پیرامون اظهار آن نگردد و این موضع خطر و محل لغزش است، چون خلوص نیت از جمیع شوایب ریا در اظهار عمل میسر نیست مگر از برای ارباب نفوس قدسیه و صاحبان قلوب قویه و بسیاری از اهل علم و عمل هستند که خود را خالی از ریا پندارند و در مقام اظهار اعمال خود برمی آیند و حال اینکه شیطان ایشان را فریفته و به هلاکت انداخته.