شواز

شواز

معنی کلمه شواز در دانشنامه عمومی

شواز روستایی در دهستان نصرآباد بخش مرکزی شهرستان تفت استان یزد ایران است که در فاصله ۹۵ کیلومتری جنوب شرقی یزد در ادامه سلسله جبال شرکوه قرار دارد. پشت روستا متصل به کوه و مقابل روستا باز و منتهی به دشت وسیع است.
این روستا از آبادی های قدیمی یزد است. قبرستان های قدیمی آنچه در شواز و چه در شواز کهنه و قلعه محکم و بزرگ و مرتفع آن، دال بر کهنگی آبادی است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱۰۰ نفر ( ۵۱خانوار ) بوده است.
آنچه زیست در این منطقه را، به گذشته ای دور متصل می کند، وجود سنگ نگاره هایی است که در یک مطالعه تطبیقی و در مقایسه با سنگ نگاره های کوه ارنان ( که قدمتی ۷ تا ۱۲ هزار سال دارد ) مشابهتی را نشان می دهد که تاکنون مطالعات باستانی شناسی روی آن صورت نگرفته است.
موقعیت استقرار و شرایط توپوگرافی آن، که مشابهت زیادی با روستای توران پشت نیر دارد، وسعت زیاد کفه طاقستان را، تحت تسلط خود دارد و کیفیتی اساطیری را به ذهن متبادر می سازد. این ویژگی باعث شده که بتواند خطر هجوم غارتگران و متجاوزین را که بیشتر از سمت کفه و منطقه فارس روستا را، تهدید می کرده خنثی نماید و بدین وسیله دوری فاصله از مرکز و شهرهای بزرگ را جبران کند.
• قلعه شواز، نماد استواری علاوه بر موقعیت استراتژیکی روستا، وجود قلعه رفیع در ارتفاع مناسب و در پیشانی روستا، ضریب دفاعی آن را دو چندان نموده است.
• ایرج افشار در کتاب یادگارهای یزد دربارهٔ این قلعه می گوید:”مهمترین قلعه کوهستانی که در خاک یزد بنا شده، قلعه رفیع، محکم و با عظمت و خوش منظر شواز است. این قلعه را بر فراز صخره ای سنگی از سنگ های سخت رسوبی به ارتفاع یکصد متر، که از اطراف پرتگاه ها و خاکریزهای تند دارد، بنا کرده اند و قلعه زیست و زندگی بوده است، مساحت آن را ۵۰۰۰ متر مربع تخمین زده اند.
دیوارهای اصلی بنا از بیرون سنگی و از درون خشت است. جرزهای اتاق ها و سقف ها نیز غالباً از خشت بنا شده است و جزئی آجر در طاق سردرها به کار برده اند. درگاه ورودی قلعه، از آجر است. قلعه در طرف شرق گاو، پهلوی مرتفعی دارد که از آجر بنا شده است و از آن، جهت کشیدن آب استفاده می کرده اند.
در سنگی قلعه از نوع سنگ های رسوبی همان تپه است و پاشنه گرد آن نیز از سنگ می باشد. این در بعد از مرمت قلعه توسط میراث فرهنگی به داخل قلعه منتقل شده و به جای آن یک درب چوبی نصب شده است. سقف یکی از اتاق های قلعه، با تیرهای چوبی از جنس چوب سنجد، پوشیده شده است.

معنی کلمه شواز در ویکی واژه

روستایی با محوطه باستانی و قلعه کهن مربوط به دوران مادها واقع در استان یزد.

جملاتی از کاربرد کلمه شواز

مگر پیشواز زنان نیست او بجیبش زلولو نیابیم گو
در آوردند در باغی به نازش شدند اهل مداین پیشوازش
در کوران انقلاب ایران (۱۳۵۷) اجتماعاتی در این میدان برپا می‌شد و پس از پیروزی انقلاب نیز برنامه پیشواز از آیت‌الله خمینی در بازگشت از پاریس به تهران در این میدان انجام شد و نام آن نیز از میدان شهیاد به میدان آزادی دگرگون شد.
از موسیقی‌های متداول در مازندران و با متر معین است. نوروزخوانان اشخاصی هستند که پیش از آمدن بهار، رسیدن نوروز و سال نو را با شعر و آهنگ به مردم بشارت می‌دهند. نوروزخوانان، بدیهه سرایانی هستند که از مدت‌ها پیش از بهار به پیشواز بهار می‌روند و بدون همراهی ساز و صرفاً به کمک آواز، نسیم بهاری را با دل و جان مردم آشنا می‌کنند. مردم هم به همراهی نوروزخوانان به آوازخوانی می‌پردازند و به این ترتیب استقبال از بهار عمومی می‌شود.
این شرکت با امضاء توافقی، ۴۹ درصد از سهام شرکت ایرانسل به ارزش ۲ میلیارد دلار را به خود اختصاص داد و بدین ترتیب برای اولین بار وارد بازار تلفن همراه خاورمیانه شد. بیش از ٧۵% از سرویس‌هایی که این شبکه به کاربران عرضه می‌کند برای اولین بار در ایران ارائه شده مانند پیام چند رسانه‌ای ، اینترنت همراه، شبکه داخلی همراه، اطلاعات شهری، کنترل حساب اینترنتی، پیامک صوتی، آهنگ پیشواز و ...
کم نیستی زشمع درتن عبرت انجمن یک دانه‌کم شواز خود و چندین ثمر برآ
کمند جذبه ارباب حاجت است کرم که ابر را کند از بحر پیشواز صدف
چون بخاطر بگذرانی اینکه راهی سر دهی در زمان آن ناز را‌ آیند جان‌ها بیشواز
وگر نیت و رای بیت الله آری حرم پیشواز آید از احترامت
چندی پس از آن کسروی به مأموریت‌هایی در خراسان از سر گذراند، مرکز می‌خواست او را در خراسان نگه‌دارد که کسروی بی‌اجازه مرکز به تهران بازگشت و این کار داور را خشمگین ساخت. پس کسروی درخواست کناره‌گیری از عدلیه را نمود و به وکالت پرداخت. در این زمان تیمورتاش که پشتیبان کسروی بود به وی پیشنهاد کرد که به حزب ایران نو بپیوندد که کسروی نپذیرفت. در این زمان قانون پوشش یکپارچه داده‌شد و کسروی از نخستین کسانی بود که به پیشواز این قانون رفته و کلاه پهلوی بر سر گذارد. در این زمان از کسی به نام بارون هایراپت زبان ارمنی را در دو سال آموخت. در همان زمان به کارنامه اردشیر بابکان پرداخت.
بوصف گوی در پیشواز کمخا ام کنار و بر همه پر شد زلولو شهوار
که تا هر چه باید ز برگ و ز ساز برندش به هر منزلی پیشواز
گرچه گشتم بیقرار از پیشواز نرمدست شادمانم کین غمم از غمگساری بردلست
گفتم از ری رخت بربندم سوی بغداد من ییشواز آید شوم از دیدنش دلشاد من
«نگو نه» قطعهٔ پیشگامانه‌ای بود از رامش در سال‌های ۱۳۵۴–۱۳۵۵ که با این ترانه سبک فانک به یک عنصر طبیعی در ترانه‌های رامش مبدل شد و در همین سال‌ها ترانهٔ «پیشواز» را ضبط کرد که این ترانه یک ترانهٔ پاپ پیشرو به‌صورت پلی فونیک و همراهی چند صدا بود، در حالی که ترانهٔ «زیارت» ترکیبی از پاپ هندی و فارسی بود و رامش با استفاده از طبله یک نمونه از استفاده اولیهٔ ماشین درام را در ترانهٔ «وصیت» به نمایش گذاشت.