شهوتی

معنی کلمه شهوتی در لغت نامه دهخدا

شهوتی. [ ش َهَْ وَ ] ( ص نسبی ) آزمند جماع. || مطیع خواهش نفس. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شهوتی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به شهوت . ۲ - کسی که آزمند به جماع باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه شهوتی

هر که در زندان قرین محنتیست آن جزای لقمه‌ای و شهوتیست
ز حرص و شهوتی ما را مهاری کرده در بینی چو اشتر می‌کشاند او به گرد این جهان ما را
شهوتی انگیختند از مغز و پی پیکری از آب حیوان ریختند
شهوتی است او و بس شهوت‌پرست زان شراب زهرناک ژاژ مست
عطش آن شهوتی که گرم و تر است جوع آن شهوتی که گرم‌تر است
سگ ملعون به شهوتی که براند گله‌ای را به دست گرگ بماند
تا به خشم و شهوتی بر منبر اندر کوی دین بر سر داری اگرچه سوی خود بر منبری
گر برآرد سر چو فرعون اندرین ره شهوتی ما بر او از عقل، سدِّ موسیِ عمران کنیم
احمدبن ابی الحَواری گوید کی از ابوسلیمان شنیدم که گفت هرکه اندر روز نیکوئی کند اندر شب مکافات یابد و هرکه اندر شب نیکوئی کند اندر روز مکافات یابد و هر که به صدق از شهوتی دست بدارد خدای تعالی شهوة از دلش ببرد و خدای کریمتر از آنست که از شهوتی برای او دست بداری آن دلرا دیگر باره بدان شهوة عذاب کند.
گفته‌اند که اگر دوستی وی حقیقت بودی و عشق وی درست، چنین نکردی و خود را بیوسف برنگزیدی، لکن شهوتی بود غالب و اندیشه‌ای فاسد، زلیخا چون بر یوسف غمز کرد و گناه سوی وی نهاد بترسید از آنک یوسف را زیانی رسد، همی شوی خود را تلقین عقوبت کرد، گفت: جزای وی آنست که او را بزندان کنند و بزنند.