اسم: شهنام (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: šah nām) (فارسی: شهنام) (انگلیسی: shah nam) معنی: بزرگ نام و دارنده ی نامِ شاهانه، ( به مجاز ) نیکنام، نکونام، دارای نام شاهانه
معنی کلمه شهنام در ویکی واژه
شَهْنام بزرگ نام و دارنده ی نامِ شاهانه نیکنام، نکونام - دارای نام شاهانه دارای آوازه شاهانه شاه نام، نام شاه
جملاتی از کاربرد کلمه شهنام
به شهنامه زیشان نراند سخن همان کرده کوتاهشان بیخ و بن
گفتا: چنو دگر به جهان هیچ شه بود؟ گفتم: ز من مپرس به شهنامه کن نگاه
به شهنامه اولاد می خواندش سپهدار مازنداران داندش
به شهنامه فردوسی نغزگوی که از پیش گویندگان برد گوی
چو دیدم زحد کهنه شهنامه را مطرا زنو کردم این جامه را
تا کی از شهنامه و تاریخ شاهان کهن تاکی از دیو سفید و رستم و سیمرغ و زال
شود راست تا بر تو این گفتگوی زشهنامه بهتر گواهی مجوی
به شهنامه گوید که کوت دلیر بشد کشته بر دست بهرام شیر
آلسامان ز تو و دولت غزنی ز تو بود وز تو شهنامه بر اوراق ابد شد مسطور
زنده شد ایران ازین شهنامه گرچه شاعرش خون دل خورد و ندید از بخت الا مدبری
اختیارات شاهنامه نام کتابی است که به دست علی بن احمد قاینی در قرن پنجم هجری نوشته شده است. نسخه خطی این کتاب با نام اختیارات شهنامه در کتابخانه گوتا در آلمان به شماره ۴۸ موجود است و فیلم آن با شماره ۷۸۸ در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود