شهسواری

شهسواری

معنی کلمه شهسواری در لغت نامه دهخدا

شهسواری. [ ش َ س َ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت شهسوار. || ( ص نسبی ) منسوب به شهسوار. || از مردم شهسوار.

معنی کلمه شهسواری در فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت شهسوار .

معنی کلمه شهسواری در دانشنامه آزاد فارسی

شَهسَواری (chivalry)
شَهسَواری
آداب و رسوم دلاوری و شرافت که شهسواران قرون وسطا خود را ملزم به رعایتشان می دانستند. عمدۀ فضایل این آیین عبارت بود از پرهیزکاری، شرافت، دلیری، ادب، پاکدامنی، و وفاداری. اصطلاح شهسوار در ابتدا به طبقۀ جنگاوران سواره نظام دوران فئودالیتۀ قرون وسطا اطلاق می شد. آیین شهسواری، که از آداب و رسوم و نگرش قبایل ژرمنی برخاسته بود، در فرانسه و اسپانیای فئودال رشد کرد و به سرعت به سایر نقاط اروپا سرایت کرد. این آیین در قرن های ۱۲ و ۱۳م به اوج شکوفایی رسید و جنگ های صلیبی موجب تحکیم بیشتر آن شد. نخستین طبقات شهسواران، شهسواران مهمان نواز و شهسواران پرستشگاه بودند که وظیفه شان خدمت به زائران فلسطین بود. ورزش محبوب شهسواران شرکت در مسابقات پهلوانی یا نیزه بازی سوار بر اسب بود. شهسواری درون مایۀ ادبیات غیردینی آن روزگار بود. در قرن ۱۱م شهسواران دارای وظایف و مسئولیت های بسیار بودند. حتی شاهان می بایست تعلیم شهسواری می دیدند و ابتدا در مقام «غلام بچه» و سپس «سپردار» ملازم شهسواران باشند تا سرانجام لیاقت دریافت مهمیز زرین را، که از نمادهای شهسواری بود، احراز کنند. شهسواران، پیش از احراز صلاحیت شهسواری و تقبل وظایف و امتیازات جدید، شبی را به مراقبه در زاویۀ کلیسا سپری می کردند. طی جنگ های صلیبی، مَرْتبت شهسواری حائز ارزش معنوی عمیقی شد، چنان که انگیزۀ شهسواران از پیکار با مسلمانان در فلسطین دفاع از مسیحیت بود.

جملاتی از کاربرد کلمه شهسواری

کیست آن مقتدای دنیی و دین شهسواری به شاهراه یقین
در صف خیل خسروان ننشست شهسواری چو او به خانه زین
شهسواری کز سبک سیری شبی را طی کند تابد از مغرب چو خورشید از سوی مشرق عنان
بود در صید گاهت شهسوارا تا کیم حسرت؟ بر آن صیدی که از دنبال دارد شهسواری خوش
چو دور ری، بنمودند شهسواری‌ها مجاهدین و سپهدار و بختیاری‌ها
زود بر فتراک می‌بندد سر خورشید را شهسواری را که من در خانهٔ زین دیده‌ام
من از رغم غزالی شهسواری کرده‌ام پیدا شکاری کرده‌ام گم جان شکاری کرده‌ام پیدا
نشنیدی حکایت منصور شهسواری ورایت منصور
مشت خاک ما کجا طعن ملایک می‌کشد شهسواری همچو عشق آمد برون از گرد ما
ز فیض خاکساری دانه نخل پایداری شد تو گر از پا درآیی شهسواری می‌شود پیدا