شهر فرنگ
معنی کلمه شهر فرنگ در لغت نامه دهخدا

شهر فرنگ

معنی کلمه شهر فرنگ در لغت نامه دهخدا

شهر فرنگ. [ ش َ رِ ف َ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی سرگرمی کودکانه و آن چنانست که مقداری تصویرهای گوناگون را طوماروار به یکدیگر چسبانند و دو سر آن طومار رابه دو چوب یا دو نورد بندند و محور را گرد خود گردانند، تصویرها از محوری بگشاید و گرد محور دیگر ببندد. آنگاه این تصاویر را در محفظه ای جعبه مانند قرار دهند و بر دیواره جعبه عدسی ذره بینی تعبیه کنند که آنها را درشت و روشن به بیننده بنماید، آنگاه کودکان در برابر عدسی نشینند و متصدی دستگاه گردانیدن محور را آغاز کند و تصاویر را یک یک از برابر دیدگان کودک بیننده بگذراند و با عباراتی که متناسب با تصویر است و آنها را قبلاً تکرار کرده است و از بر دارد، به شرح یکایک تصاویر پردازد و به تناسب پولی که دریافت میدارد، تمام یا قسمتی از آن تصاویر را به بیننده عرضه میدارد و وصف هر تصویر را با عبارت «شهر شهر فرنگه...» آغاز میکند. پس از پایان این نمایش ، «شهرفرنگی » پرده ای را که از درون جعبه بر روی عدسی ذره بین تعبیه شده است ( و هنگام نمایش تصاویر آنرا از روی ذره بین به کنار زده ) دوباره می آویزد و مانع دیدن تصویر می شودو پایان نمایش را با عبارت «سگ سیاه نخوردت !» اعلام میکند. در هنگامی که هنوز سینما و تلویزیون در ایران رواج و رونق نیافته بود بازار شهر فرنگ رونقی داشت و کودکان تماشای این تصویرهای متحرک را که با توضیحات مسجع و مقفی و روان متصدی دستگاه همراه بود بسیار دوست میداشتند. اما اکنون مدتی است دیگر شهر فرنگ جزدر دهات و روستاها و شهرهای دورافتاده و نقاط جنوبی و فقیرنشین تهران مشتری ندارد و روزبه روز از گرمی بازار آن کاسته می شود. شهرفرنگی دستگاه خود را یا به دوش خویش حمل میکند و یا با چرخهایی که به پایه های آن بسته شده است روی زمین میکشد. این دستگاه را گاهی با رنگهای مختلف و لامپهای کوچک رنگارنگ که با باطری خشک روشن می شود می آرایند اما تمام این وسایل برای جلب توجه کودکان بدان نصب میشود و جنبه فرعی دارد. ( از فرهنگ عامیانه جمال زاده ) ( یادداشتهای لغت نامه ).

معنی کلمه شهر فرنگ در فرهنگ معین

(شَ ر فَ رَ ) (اِمر. ) دستگاه نمایش قدیمی به صورت اتاقکی قابل حمل که تماشاگر با چسباندن چشم خود به دریچة آن فیلم یا تصویری را که به وسیلة ذره بین بزرگ شده بود تماشا می کرد.

معنی کلمه شهر فرنگ در فرهنگ فارسی

نوعی سرگرمی کودکانه و آن چنانست که مقداری تصویر های گوناگون طومار وار بیکدیگر چسبانند و دو سر آن طومار را به دو سر چوب و محور این تصاویر سازند بدان نحو که چوب یا محو را گرد خود گردانند و تصویر ها از محوری بگشایند و گرد محوری دیگر ببندد .

معنی کلمه شهر فرنگ در دانشنامه عمومی

شهر فرنگ نوعی سرگرمی کودکانه است به شکل جعبه ای چهارگوش، سوار بر چهارچرخ و قابل حمل که از سوراخ های دیواره آن عکس های قدیم ایران و عکس های نقاط دیدنی و معروف جهان به نمایش درمی آید. در هنگامی که هنوز سینما و تلویزیون در ایران رواج و رونق نیافته بود بازار شهر فرنگ رونق داشت و کودکان تماشای این تصویرهای متحرک را که با توضیحات متصدی دستگاه همراه بود بسیار دوست می داشتند. در گذشته استقبال مردم از این وسیله سرگرمی به حدی بود که شهر فرنگی بودن شغل آبرومندی به حساب می آمد.
مسبب ورود آن به ایران مظفرالدین شاه قاجار بود. وی در دیدار از نمایشگاه جهانی فرانسه که در پاریس برگزار شده بود، نظرش به شهر فرنگ جلب شد و این موضوع مقدمه ای برای ورود این دستگاه به ایران شد.
چند تصویر را طوماروار به یکدیگر می چسبانند و دو سر آن را به دو چوب می بندند و گرد محور چوب می گردانند. تصویرها از محوری باز می شوند و گرد محور دیگر بسته می شود. آنگاه این تصاویر را در جعبه قرار می دهند و بر دیوارهٔ جعبه عدسی ذره بینی تعبیه می کنند که تصاویر را درشت و روشن به بیننده نشان می دهد. کودکان در برابر عدسی می نشینند و متصدی شهر فرنگ شروع به چرخانیدن محور می کند و تصاویر یک به یک از برابر دیدگان کودک بیننده می گذرد. همچنین متصدی دستگاه با عباراتی شعرگونه که از قبل از بر کرده است، متناسب تصویری که می گذرد به شرح آن می پردازد و به تناسب پولی که دریافت می کند تمام یا قسمتی از آن تصاویر را به بیننده عرضه می دارد و وصف هر تصویر را با عبارت «شهر شهر فرنگه» آغاز می کند. پس از پایان این نمایش، شهرفرنگی یا متصدی شهرفرنگ، پرده ای را که از درون جعبه بر روی عدسی ذره بین تعبیه شده است و هنگام نمایش تصاویر آن را از روی ذره بین به کنار زده دوباره می آویزد و مانع دیدن تصویر می شود و پایان نمایش را با عبارت «سگ سیاه نخوردت!» اعلام می کند.
شهرفرنگی دستگاه خود را یا به دوش خویش حمل می کند یا با چرخهایی که به پایه های آن بسته شده است روی زمین حمل می کند. این دستگاه را گاهی با رنگهای مختلف و لامپ های کوچک رنگارنگ که با باتری خشک روشن می شود می آرایند اما تمام این وسایل برای جلب توجه کودکان نصب می شود و جنبهٔ فرعی دارد.
امروزه نیز دستگاه های مشابهی در نقاط گوناگون دیده می شود. نیروی دستگاه های امروزی برخلاف دستگاه های قدیم که با دست بود، با برق تأمین می شود. علاوه بر این امروز عکس گل و گیاه، بازیگران و گاهی نقاط گوناگون جهان همراه موسیقی غربی در آن نمایش داده می شود درحالی که در گذشته با آوازهای عمو شهر فرنگ همراه بود.
معنی کلمه شهر فرنگ در فرهنگ معین
معنی کلمه شهر فرنگ در فرهنگ فارسی

معنی کلمه شهر فرنگ در دانشنامه آزاد فارسی

جعبه ای مکعب به عرض ۶۰ و طول ۸۰ سانتی متر تا یک متر، که داخل آن سه ذره بین روی چهارپایه ای به ارتفاع ۵۵ سانتی متر نصب شده بود و چراغ کوچکی داشت که موقع نمایش عکس ها روشن می شد. نوار عکس ها را به وسیلۀ دسته ای از پشت ذره بین ها عبور می داد. حرکت سریع دستۀ شهر فرنگ موجب می شد که عکس ها متحرک به نظر آیند. شهر فرنگی، دستگاه را به کول می گرفت و در محله های پرجمعیت به بچه ها و گاه بزرگترها نشان می داد. بچه ها حرکت عکس ها را از پشت شیشۀ بزرگ دستگاه شهر فرنگ تماشا می کردند.

معنی کلمه شهر فرنگ در ویکی واژه

دستگاه نمایش قدیمی به صورت اتاقکی قابل حمل که تماشاگر با چسباندن چشم خود به دریچة آن فیلم یا تصویری را که به وسیلة ذره بین بزرگ شده بود تماشا می‌کرد.

جملاتی از کاربرد کلمه شهر فرنگ

افسانهٔ جمهوری ما ملت کودک عیناً مثل ملعبهٔ شهر فرنگ است
از سنگدلانی که درین شهر و دیارند هر کوچه به دیوانه ما شهر فرنگی است
و گرنه برد نام ما زیر ننگ از اینجا رود چون به شهر فرنگ
هجوم عشوهٔ یار است بر دل عرفی سپاه کیست که شهر فرنگ می گیرد
ما ملت کودک -‌شده بیهوده از آن شاد عیناً مثل ملعبهٔ شهر فرنگ است
به مغزم جعبه شهر فرنگ عمر بی حاصل به چرخ افتاده و گوئی در آفاقست جولانم
کافران را رسد ار خون مسلمان ریزند تا تو زیبا صنم از شهر فرنگ آمده‌ای
نبیند این همه خواری که از تو من دیدم مجاهدی که به شهر فرنگ اسیر شود
شهر فرنگ است ای کلانمدی‌ها! موقع جنگ است ای کلانمدی‌ها!
فلک فکند ز ایران به هند «ترکی» را ز هند ترسم اندازدش به شهر فرنگ