شنونده

معنی کلمه شنونده در لغت نامه دهخدا

شنونده. [ ش َ / ش ِ ن َ وَ دَ / دِ ] ( نف ) آنکه بشنود. ( آنندراج ). نیوشنده. مستمع. سامع. کسی که گوش میدهد. ( از ناظم الاطباء ). آنکه چیزی را بشنود : خداوند [ مسعود ] بزرگ و نفیس است... ولیکن بس سخن شنونده است و هر کس زهره آن دارد که نه به اندازه و پایگاه خویش با وی سخن گوید. ( تاریخ بیهقی ). حلیم و کریم ولیکن بس شنونده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 81 ).
هرجا که یکی قصیده خواندی
هوش شنونده خیره ماندی.نظامی.- حاسّت ِ ( حس ِّ ) شنونده ؛ سامعه. شنوائی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شنوائی شود.
- امثال :
شنونده باید عاقل باشد.

معنی کلمه شنونده در فرهنگ عمید

ویژگی کسی که صدایی یا سخنی را می شنود، گوش دهنده.

معنی کلمه شنونده در فرهنگ فارسی

( اسم ) آن که چیزی را بشنود مستمع سانع . یا حاست ( حس ) شنونده . سامعه شنوایی .

جملاتی از کاربرد کلمه شنونده

دریغا! به جان مصطفی ای شنونده‌ی این کلمات که خلق پنداشته‌‬اندکه انعام و محبت او با خلق از برای خلق است! نه، از برای خلق نیست بلکه از برای خود می‌کند که عاشق، چون عطایی دهد به معشوقی و با وی لطفی کند، آن لطف نه به معشوق می‌کند که آن با عشق خود می‌کند. دریغا از دست این کلمه! تو پنداری که محبت خدا با مصطفی از برای مصطفی است؟ این محبت با او از بهر خود است. از آن بزرگ نشنیده‌‬ای که گفت: خدا را چندان از عشق خود افتاده است که پروای هیچکس ندارد، و به هیچ کس او را التفات نیست، و خلق پنداشته‌‬اند که او عاشق ایشان است! اگر خواهی از شیخ شبلی بشنو که وقتی در مناجات گفت: «بار خدایا کرا بودی؟ گفت: هیچکس را. گفت: کرایی؟ گفت: هیچکس را. گفت: کرا خواهی؟ گفت: هیچ کس را. او را غشی و بیهوشی پیدا آمد و این بیتها در این معنی با او می‌گفت:
و گفت: طریق هویدا است و حق روشن است و داعی شنونده است، پس بعد از این تحیری نیست الا از کوری.
وی به کتاب رکوردهای جهانی گینس نیز راه یافته‌است. او موفق شد در آهنگ «خدای رپ» ۱۵۶۰ واژه را در شش دقیقه و چهار ثانیه رپ کند. به این ترتیب شنونده رپ او، در هر ثانیه با ۴/۲۸ واژه مواجه می‌شود.
بزاری پیر را دل زنده میداشت رگی با جان هر شنونده میداشت
باشد، بسامد موجی که شنونده می‌شنود،
غول‌های رسانه‌ای امروزی نیز به دنبال تسخیر چشم‌ها، گوش‌ها و اذهان میلیون‌ها مشاهده کننده، خواننده یا شنونده هستند. شرکت والت دیزنی، ام‌تی‌وی، نتفلیکس، کامکست، سی‌ان‌ان، بی‌بی‌سی، شبکه رسانه‌ای فاکس، هالیوود، گوگل، اینترنت و دیگران- همگی به دنبال تسلط بر ذهن مخاطبان و کنترل رفتارهای آنان هستند. نه به وسیله قدرت قهری و سلاح، که با بسته‌بندی کردن محتوای رسانه‌ای به صورتی که در سراسر جهان برای مخاطبان جهانی جذاب شود.
مک‌کارتنی بعداً و در سال ۱۹۸۴ گفته بود: من فقط از آن ترکیب خوشم آمد. من به‌دنبال نامی بودم که آوای‌اش به گوش شنونده، طبیعی باشد. به‌نظرم «النر ریگبی» این حالت را داشت.
اسمی که برای شنونده یا خواننده آشنا باشد را معرفه می‌گویند؛ مثلاً در جمله «مداد را به علی دادم»، «مداد» و «علی» معرفه هستند، چون خواننده «علی» را می‌شناسد و می‌داند که از کدام «مداد» صحبت می‌شود. در صورتی که اسمی برای خواننده یا شنونده آشنا نباشد، به آن نکره می‌گویند.
کلام اوست جلّ جلاله، و علم اوست، و صفت اوست، بحقیقت در زمین موجود است، متّصل باو، قائم باو، نه جدا ازو، هر جا که یابند، بر زبان خوانند، و در گوش شنونده، و در دل دانند، و در لوح نبشته، قائم است بحرف و صوت، یک حرف از آن مخلوق نه، جبرئیل از خدا گرفت و مصطفی (ص) از جبرئیل. گرفت، و امّت از مصطفی (ص) گرفتند، و قرآن خود یکی است، و آن عین کلام حق است، نه عبارت از آنست، چنان که مبتدعان گویند و نه لفظ خواننده بآن مخلوقست، چنان که جهمیان گویند. و نه خود قرآن، که همه کتابهای خدا که به پیغامبران فرو فرستاد، تورات در دل جهودان نه مخلوق، و انجیل در دل ترسایان نه مخلوق، و زبور در دل صابئان نه مخلوق، همچنین نامهای خدا هیچ از آن نه مخلوق. اینست عقیده مسلمانان، و طریقت مؤمنان، و سخن اهل سنّت و جماعت. هر که برین نیست او را در دین هیچ بوی نیست، و بر راه راست نیست، و این هدایت جز از حق نیست، و بدست بنده هیچ چیز نیست.
نام خداوند کریم مهربان، لطیف و رحیم و نوازنده بندگان، یگانه و یکتا در نام و در نشان، دارنده جهان و نعمت بخش آفریدگان و دلگشای دوستان ببنده نوازی معروف، بمهربانی موصوف، بفضل خود باز آمده بوفای امیدواران، بلطف خود پذیرنده حقیرهای پرستندگان، بکرم خود سازنده کار بندگان در دو جهان، بمهربانی خود نوازنده ضعیفان و شنونده دعای عاجزان. از کمال کرم او نکته‌ای شنو هر شب بوقت سحر، آن ساعت که وقت نیاز دوستان بود، هنگام راز و نیاز عاشقان بود، آن ساعت که نسیم صبای مهر بر دل مشتاقان وزد، آن ساعت که ربّ العزّة سوگند بوی یاد میکند که: وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ بر بساط وَ نَحْنُ أَقْرَبُ در خلوت وَ هُوَ مَعَکُمْ سرّا بسرّ شراب انا جلیس من ذکرنی بی زحمت اغیار بجان دوستان میرساند و از زناد یُنَزِّلَ اللَّهُ آتش نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ در دل سوختگان می‌زند و بیماران را تعهّد می‌کند و بکمند لطف رمیدگان را بدرگاه میکشد که عبادی اگر طاعت آرید، قبول بر من ور سؤال کنید، عطا بر من ور گناه کنید، عفو بر من. آب در جوی من، راحت در کوی من، طرب در طلب من انس با وصال من، شادی بدیدار من.
گفت: نه همانا که این گویند بود و نه همانا که این شنونده بود. یعنی امام الحرمین. اما این مرد بود که بر دروازه خفته است و اشارت کرد به خاک محمد اسلم.
جُرَیْری گوید اندر معنی این آیت کونوا رَبّانِیینَ، شنونده باشید از خدای و گوینده باشید بخدای.
شد پیک و پیام برد در حال تا شد شنونده بر دگر حال
پس دانستیم که صانع عالم کو هم دا‌ناست و هم قادرست، زنده ا‌ست، از بهر آنک هرچ مر اورا علم و قدرت هست زنده (ا‌ست) و چون علم و قدرت صانع درست شد، زندگیش درست شد. و گفتند: اگر کسی گوید چه دا‌نید که صانع شنواست و بیناست؟ گوییم که‌اندر عالم هر که او زنده ا‌ست و بی آفت ا‌ست او شنواست و بیناست، و ‌اندر یا‌بنده چیزهاء ‌اندر یافتنی است، و هر شنونده و بیننده‌ئی را شنوا‌ئی و بینا‌ئی او جز بدا‌ن نیست که او زنده ا‌ست و بی آفت، و چو چنین است و درست کردیم که صانع قدیم زنده است و مر اورا آفتی نیست، دانستیم که شنوا و بینا‌ست و‌اندر یابنده چیزهاء ‌اندر یافتنی ا‌ست. و گفتند: اگر کسی گوید چه دا‌نید که صانع عالم قدیم است؟ گوییم دلیل بر آنک او قدیم ا‌ست آنست که چو صنع او همی بینیم، ناچار صانع این صنع یا معدوم باشد یا موجود، و اگر موجود با‌شد یا محدث باشد یا قدیم و روا نیست که صانع عالم معدوم باشد از بهر آنک معدوم نه قادر باشد و نه عالم و نه زنده، و ما درست کردیم که صانع عالم قادر و عالم وزنده و سمیع و بصیر ا‌ست، پس معدوم نیست و چو معدوم نیست، پس موجود است. آنگاه گوییم: چو موجود است یا محدث است یا قدیم است، و روا نیست که صانع محدث باشد ار بهر آنک اگر محدث باشد مر او را صانع دیگر باید که محدث نباشد. و اگر آن صانع نیز محدث باشد مر او را صانع دیگر باید؛ و همچنین همی باز شود تا صانعی که محدث نباشد بل قدیم باشد. پس ثابت شد که گفتند که صانع عالم محدث نیست و چون محدث نیست قدیمست.