شمی

معنی کلمه شمی در لغت نامه دهخدا

شمی. [ ] ( اِخ ) در هفت فرسنگی مالامیر ناحیه کوهستانی است و مجسمه برنزی در آنجا یافت شده و معبدی از زمان پارتها در آن مکان کشف گردیده که تقریباً در ایران بی سابقه است. این مکان در میان کوههای بلند واقع است و مردم بختیاری چندین مجسمه بزرگ و کوچک از آن بیرون آورده اند. این جلگه تا ده شمی پنج میل مسافت دارد. ( از جغرافیای غرب ایران ص 313 ).

معنی کلمه شمی در ویکی واژه

شمی (جمع شمی‌ها)

جملاتی از کاربرد کلمه شمی

از افراسیاب ار بخواهی رواست چنو بت به کشمیر و کابل کجاست
کامیش، غیر گوشه ی چشمی ز شاه نیست، شاها، ورا بنیم نگه کامیاب خواه!
ز عمری هر کسی چون گاو و خر بود همه چشمی و گوشی کور و کر بود
چشمی دارم ، همه پر از صورت دوست با دیده مرا خوش است ، چون دوست در اوست
ز بالایِ منبر میِ صاف را نباید شکستن بباید شمید
از ظلم ایشان، یارب چه گوئیم چشمی و صد نم، جانی و صد آه
ما دل خود را ز غفلت در گناه افکنده ایم یوسف خود را ز بی چشمی به چاه افکنده ایم
چشم ما روشن به نور او بود این چنین چشمی خوش و نیکو بود
رسد گر فیض کشمیرم به فریاد روان شیخ صنعان را کنم شاد
که می بخندد چشمی ز خرّمی قهقه که می بگرید چشمی ز غصّه هایاهای