شمشیرک
معنی کلمه شمشیرک در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه شمشیرک
تو به شمشیرکنی آنچه به ثعبان اینکرد تو به اقبال کنی آنچه به افسون آن کرد
جهاندار محمود خورشیدفش به رزم اندرون شیر شمشیرکش
یکی نامه از زال دارم بکش به نزد فرامرز شمشیرکش
شمشیرکشان چشم او را جز دیدهٔ عاشقان سپر نیست
دستاز این دستهٔشمشیرکهدر دست من است نکشم تا نکشد دست، رقیب از سر من
همان لشگر زنگ و خیل حبش به هر گوشهای گشته شمشیرکش
شمشیرکین به کف، نگه کافر از فرنگ آیا پی کدام مسلمان برآمده؟
چشم بدخو چون هجوم آورد طاقت خوشنماست چون غضب شمشیرکین بندد مروت خوشنماست