معنی کلمه شعفه در لغت نامه دهخدا
شعفة. [ ش َ ف َ ] ( ع اِ ) شَعَفَة. باران نرم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به شَعَفَة شود.
شعفة. [ ش َ ع َ ف َ ] ( ع اِ ) شَعْفَة. سر کوه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). || سر هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بالای هر چیزی. ( از اقرب الموارد ). ج ، شَعَف ، شُعوف ، شِعاف ، شَعَفات. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || گیسوی غلام. ( از اقرب الموارد ). || پاره موی مجتمع در سر، یا عام است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || باران نرم.
- امثال :
ماتنفع الشعفة فی الوادی الرعب ؛ در حق کسی گویند که شی اندک و حقیر به کسی دهد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). و رجوع به شَعْفَة شود.
|| سر قلب یعنی آن جایی که به علاقه رگ آویزان است. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). سر قلب. ( از اقرب الموارد ).