شعران. [ ش َ ] ( ع اِ ) چراگاه و شوره گیاه که از سبزی به تیرگی زند. ( از اقرب الموارد ). شعران. [ ش َ ] ( اِخ ) نام کوهی نزدیک موصل که دارای گیاه بسیار و فواکه و طیور بیشمار است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کوهی است در موصل. گویند در نواحی شهرزور و نیز گفته اند در ناحیه باجرمی و موسوم است به جبل القندیل وقتی که از دقوقا خارج شوی در ساحل زاب صغیر مشاهده شود در نزدیکی رستاق لرب از شهرزور. ( از معجم البلدان ). || از اعمال شهرزوراست و ابوبکر شعرانی از آنجاست. ( یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه شعران در فرهنگ فارسی
چرا گاه و شوره گیاه که از سبزی به تیرگی زند .
معنی کلمه شعران در دانشنامه عمومی
شعران یا علف قلیاب ( به انگلیسی: Halogeton ) ، سرده ای گیاهی از تیره تاج خروسیان است. نام سرده Halogeton از کلمه یونانی نمک و همسایه مشتق شده است. سرده شعران هم گونه یک ساله و هم پایا دارد. برگ های استوانه ای گوشتی هستند که به پرزی مقاوم یا غیرمقاوم منتهی می شوند. در محور هر برگ گلدار چندین گل با هم سه برگ دارند. بخشهای بیرونی گل دارای غشا هستند.
جملاتی از کاربرد کلمه شعران
یک جلد از کتاب را سید صدرالدین بلاغی ترجمه کرد ولی به چاپ نرسید، ترجمه دیگری نیز توسط ابوالحسن شعرانی ارائه و چاپ شد.
متقابلاً گروهی دیگر از روحانیون معاصر مانند سیدمحمدحسین طباطبائی و سیدمحمود طالقانی، تنها طریق معتبر بردگی را اسارت کفار حربی در جهاد میدانند و چنین بردگیای را به لحاظ غیبت فعلی امام زمان، عملاً منتفی میدانند. میرزا ابوالحسن شعرانی میگوید: «بردگی در شریعت اسلام مجاز است. اما منحصر به آنکه در جهاد شرعی از کفار اسیر بگیرند و در این زمان که امام علیهالسلام غایب است، موضوع بردگی فعلاً منتفی است» البته بر اساس نظریهٔ ولایت فقیه که حکومت جمهوری اسلامی ایران بر اساس آن تأسیس شده بسیاری از اختیارات امام معصوم به فقیه جامعالشرایط منتقل و جهاد شرعی امکانپذیر شدهاست.
و تحن مکنه و الحطیم و زمزم و المشعران و رکنها و مقامها
محضر میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی و سید محمدکاظم عصّار و سید جلالالدین آشتیانی را نیز درک کرد. در زمانی که استاد و رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود، چند ماهی از محضر میرزا ابوالحسن شعرانی برای رفع مشکلاتی که در فهم کتاب «شرح مواقف» قاضی عضدالدین ایجی
علامه شعرانی در ۷۳ سالگی دچار ضعف و نقاهت و بیماری قلب و ریه گردید و پس از مدتی به خاطر شدت بیماری به آلمان اعزام شد و در یکی از بیمارستانهای شهر هامبورگ بستری شد. وی پس از نیمه شب یک شنبه ۱۲ آبان ماه ۱۳۵۲ ش (هفتم شوال ۱۳۹۳) در بیمارستان در گذشت و چند روز بعد به تهران منتقل شد و در جوار حضرت عبدالعظیم در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد.
معاونت پژوهش حوزه علمیه تهران در سال ۱۳۹۲ش، جشنواره پژوهشی علامه شعرانی، را همزمان با چهارمین جشنواره علامه حلی استان تهران، ویژه مقالات طلبههای بالای ۳۱ سال استان تهران برگزار کرد.
چون منصور وفات کرد ابوالحسن شعرانی او را به خواب دید گفت: خدای با تو چه کرد گفت: فرمود که منصور عمار توئی گفتم بلی گفت: تو بودی که مردمان را به زهد میفرمودی و خود بدان کار نمیکردی گفتم خداوندا چنین است که میفرمائی اما هرگز مجلس نگفتم الا که نخست ثناء پاک تو گفتم آنگاه بر پیغمبر تو صلوات فرستادم آنگاه خلق را نصیحت کردم حق تعالی فرمود که صدقت راست گفتی پس فرشتگان را فرمود که او را کرسی نهید در آسمان تا در میان فرشتگان مرا ثنا گوید چنانکه در زمین در میان آدمیان میگفت. رحمةالله علیه.
صدیق را گفت تو او را در عهد خود نبینی. اما فاروق و مرتضی را گفت رضی الله عنهما، که شما او را ببینید و وی مردی شعرانی است و بر پهلوی چپ وی و برکف دست وی چندانکه یک درم سفید است و آن نه سفیدیِ بَرص است. چون او را دریابید از من سلامش رسانید و بگویید تا امّت مرا دعا گوید.
وی تا سال ۱۳۴۰ نزد استادانی چون علی اکبر برهان عبدالجواد سدهای (جبل عاملی)، محمدصدوقی، سیدمحمد باقرسلطانی، مجاهدی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، ابوالحسن شعرانی، سید محمد حسین طباطبایی، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید روحالله خمینی و سید محمد رضا گلپایگانی و لطفعلی لطفیان تحصیل کرد.
در تعرف کلابادی، قدیمیترین منبعی که نام ابن یزدانیار آورده شدهاست، از او در کنار دیگر رجال صوفیهٔ ایران چون ابوحفص حداد، بایزید بسطامی و … نام برده شد است. کلابادی نامی از شهر وی نیاورده است. ابن یزدانیار بنابر روایتهای مشهور ارموی بودهاست. نویسندگان پس از کلابادی چون سلمی، قشیری و انصاری نام شهر او را ذکر کردهاند. ولی در رسالهٔ قشیری و طبقات شعرانی او را اهل ارمنیه دانستهاند؛
وی در شهریور ۱۳۲۹ خورشیدی به تهران آمد و چند سالی در مدرسهٔ حاج ابوالفتح به سر برد و باقی کتب حوزوی را نزد سید احمد لواسانی خواند. چندین سال در مدرسهٔ مروی به سر برد و زیر نظر محمدتقی آملی و ابوالحسن شعرانی به مدت ۱۳ سال درس خواند و از او اجازهٔ اجتهاد دریافت داشت.
ابوالحسن شعرانی گوید منصور عمّار را بخواب دیدم گفتم خدای با تو چه کرد گفت مرا گفت توئی منصور عمّار گفتم آری یارب گفت توئی که مردمان را اندر دنیا زاهد گردانیدی و خود رغبت کردی اندر وی گفتم چنین است ولیکن هیچ مجلس نکردم الاّ که ابتدا به ثناء تو کردم پس از آن بصلوات دادن بر پیغمبر تو صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم و سه دیگر نصیحت کردم بندگان ترا، گفت راست گوید کرسی بنهید تا بر من حمد گوید اندر آسمان پیش فرشتگان من چنانکه اندر زمین تمجید من گفت پیش بندگان من.