شستنی
معنی کلمه شستنی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شستنی
پیر طریقت این معنی برمزی عجیب بیرون داده و گفته: «الهی بر هزاران عقبه بگذرانیدی و یکی ماند، دل من خجل ماند از بس که ترا خواند، الهی بهزاران آب بشستی تا آشنا کردی با دوستی و یک شستنی ماند، آن که مرا از من بشوی تا از پس خود برخیزم و تو مانی، الهی هرگز بینما روزی بیمحنت خویش؟ تا چشم بازکنم و خود را نبینم در پیش.
خوردنی بد، نشستنی غمناک نان بیوقت و آب پر خاشاک
به بزم شیخ و برهمن نشستنی دارد بساط مردم نادیده دیدنی دارد
سر شستنی دهم همه را زآتش ضمیر گر هم بر آب کار بشویند محضرم
منعم! غبار چهرهٔ محتاج، شستنیاست بر فقر گریه گر نکنی بر غنا بخند
دارد غبار قافلهٔ ناامیدیام از پا نشستنی که ز عالم توان گذشت
وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ و آن چهارپایان نرم کردیم ایشان را، فَمِنْها رَکُوبُهُمْ از ان لغتی بر نشستنیاند بر ان مینشینند، وَ مِنْها یَأْکُلُونَ (۷۲) و از ان لختی خوردنیاند از ان میخورند.
غبار ما به جز این پر شکستنیکه ندارد کجا رود به امید نشستنیکه ندارد
آن فتنه که خاستی و برخاست تا ننشینی نشستنی نیست
چون شمع منع سر به هواتازیات نکرد از پا نشستنیکه به پیش ایستاده است