شدگی

معنی کلمه شدگی در لغت نامه دهخدا

شدگی. [ ش ُ دَ / دِ ] ( حامص ) حالت و کیفیت شده. رجوع به شده شود.

معنی کلمه شدگی در فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت شده

جملاتی از کاربرد کلمه شدگی

نیست از خود رفته را اندیشهٔ پاس قدم چون روان شدگی به پیش پا نظر می‌دارد آب
-شکستگی شصت پا بر اثر له شدگی در زیر بشکهٔ شاون کرهن.
-از طریق (فاصله) یا جفت شدگی دو قطبی
چون همه از گم شدگی آمدند گم شدگی جستم از آن گم شدم
در گم شدگی رسید جایی کان جا نه زمین بود نه گردون
دومین چشمهٔ آبلش، بَرم است. برم مهم‌ترین چشمهٔ آب در آبلش است و ابعادی نزیک به ۳۰ در ۸۰ متر دارد. برم نیز مانند گرابی در بخش پایینی آبلش جای دارد و آب هر دو تلخ و غیرقابل نوشیدن است. برم تمام زمین‌های کشاورزی و برنج کاری و سیفی کاری آبلش را آبیاری می‌کند.از آب گرابی نیز برای آبیاری محصولات کشاورزی استفاده می‌کنند و تأثیری بر کیفیت یا مسموم شدگی آن‌ها ندارد.
نشان پای من آوارگی بجست، نیافت به دشت گم شدگی ها سراغ من غلط است
این سنگ فشرده از گلسنگ یا شیل حاصل شده‌است و سخت‌شدگیِ بیشتری نسبت به گلسنگ یا شیل داشته، اما لامیناسیون آن کمتر از این دو می‌باشد.
وقایع انفجاری بتن نسوز می‌تواند منجر به مشکلات جدی شود. در صورت وقوع لایه لایه شدگی انفجاری، پرتابه‌هایی با جرم معقول (۱ تا ۱۰ کیلوگرم) می‌توانند با شدت بیش از چند متر رانش کنند، که این امر دارای پیامدهای ایمنی خواهد بود و ساختار نسوز را برای سرویس نامناسب می‌کند. پس از آن نیاز به تعمیرات و در نتیجه هزینه‌های قابل توجه صنعت خواهد بود.
بی گمشدگی رهبر آشفته دماغان ای کثرت وحدت بنگویی که کدامی
نوبهار آمد و شدگیتی دیگرگونا باغ رنگین شد از خیری و آذریونا
غم داد و دل از کنارشان برد وز دل شدگی قرارشان برد
کز گم شدگی درقلم وهم نماند امکان رقم صورت مفهوم هرم را
بی‌جاده گر افتند به ره عیب مکن در گمشدگی رهی به منزل دارند
نقشم از ضعف به اندیشهٔ دیدن نرسید نامم ازگمشدگیها به شنیدن نرسید