شدنی. [ ش ُ دَ ] ( ص لیاقت ) قابل شدن. ممکن. عملی. میسور. میسر. مقدور. آنچه تواند بود. آنکه تواند شد. ( یادداشت مؤلف ). ممکن. کردنی. عملی و هر چیز که لایق و قابل اجراباشد. ( ناظم الاطباء ): این کار شدنی است ؛ امکان انجام شدن دارد. || آنچه وقوع آن حتم و ضروری است. که شدن آن ضروری است. ( یادداشت مؤلف ). مقدر. - این کار شدنی است ؛ وقوع آن مسلم است. - این کار ناشدنی است ؛ وقوع آن ناممکن است. - امثال : شدنی شد دگر چه خواهد شد. شدنی میشود و غصه به ما میماند. ( یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه شدنی در فرهنگ فارسی
قابل شدن ممکن عملی میسر
جملاتی از کاربرد کلمه شدنی
زین دیو مجو مهر و وفا، صلح و سلامت با یکدیگر از آدم و شیطان شدنی نیست
چون از شدگان یکی نمی آید باز خیز ای شدنی تو نیز رفتن را ساز
ای دل چو نعیم این جهانی شدنی است وین مملکت حیات فانی شدنی است
زآمدنت رنگ چرا چون می است کهآمدنی را شدنی در پی است
در زبان عهد باستان ( سده های ٨ام تا ۶ام پیش از میلاد )، آرخه (یا آرخای) به معنی منبع، سرمنشا یا ریشه هرچیزی که وجود دارد، میباشد. در فلسفه یونان باستان، ارسطو آرخه را به معنی عنصر یا اصل یک چیز میداند، که اگرچه، غیرقابلبیان و حسناشدنی است، شرایط ممکن بودن آن چیز را فراهم میکند.
سخن خانه به بازار نمی آید راست دایه می گفت به گهواره مرا ناشدنی
اقتصادهای سبز به منظور جایگزینی انرژی تجدید شدنی به جای انرژی فسیلی و نیز حفظ و بقا انرژی و استفاده مؤثر ار انرژی نیازمند تولید انرژی مبتنی بر انرژی تجدید شدنی هستند.
در برخی دیگر از نقاط مازندران نیز آن را منسوب به پرتاب تیر آرش از دماوند به سوی ملک توران که موجب پایان بخشیدن به جنگهای چند ساله ایران و توران گردید میدانند و آن را در ۱۲ تا ۱۵ ماه تیر (بسته به اعتقادات محلی) و همینطور بنابر تقویم مازندرانی یا تقویم خورشیدی جشن میگیرند. شایان ذکر است که تیرما سیزده شو بسیار پابرجاست و از اهمیت ویژهای برخوردار است و هرگز فراموش شدنی نیست هرچند در مورد آن اختلافات زیادی وجود دارد.
بی حاصلی است حاصل من حل ناشدنی ست مشکل من
وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا و اگر او را بچشانیم بخشایشی از ما و فراخیی و آسانیای مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ پس تنگی و دشواری که بدو رسید، لَیَقُولَنَّ هذا لِی گوید سزای من اینست و من این را ارزانیام، وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً و نپندارم که رستاخیز بپای شدنی است، وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی رَبِّی پس اگر مرا با خداوند من برند، إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنی مرا بنزدیک اوست آنچه او نیکوتر، فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِما عَمِلُوا بخبر کنیم ناگرویدگان را از آنچه میکردند، وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ (۵۰) و بچشانیم ایشان را از عذاب بزرگ.
بیرون شدنی باید با او به دو فرسنگ ارجو که پس از هجر برم ره به وصالی
دانی که چه مقصود بود بیخردان را؟ بیمایه بزرگی که بعالم شدنی نیست
تا سر نشود خاک به جولانگه معشوق بر سرمه مقدم شدنی گرد ندانی