شبگردی
معنی کلمه شبگردی در فرهنگ عمید
۲. [مجاز] پاسبانی در شب.
معنی کلمه شبگردی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه شبگردی در فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کاربرد کلمه شبگردی
شبستان جسد پاس از دل بیدار میخواهد جهانی خفته است اینجا و پیدا نیست شبگردی
سر شبگردی آن قامت موزون دارد قد گر از سرو کشد یک سر و گردن مهتاب
عقوبت از کمین معصیت غافل نمیباشد شب من تیرهتر شد آخر از تشویش شبگردی
ز اشک شمع به شبگردی اشک من پیش است ز گریه زمزم صد کعبه شبستانم
ازان رندان شمر ما را که در رندی و شبگردی چو مستان از عسس بگریزد ار بیند عسس ما را
رقیبی بود در بیداری شبگردیم با او که پی گم کرده امشب سیر با اغیار میکردم
ماه شبگردی کز او ویرانه من روشن است چاکها در سینه دارد چون کتان مهتاب ازو
در دکان هر مردی منادی کرد شبگردی که شب غافل مشو خواجه، عَسَس با دزد همیار است
برق را زهره شبگردی آن کوی کجاست جان اهلی است که با مشعله آه رود
گشت پنهان می کنی و منع خسرو بیهده است زانکه شبگردی نخواهد رفتن از خوی قمر