شب پیما
معنی کلمه شب پیما در فرهنگ عمید
۲. آن که شب را در بی خوابی و بی قراری می گذراند، شب زنده دار.
معنی کلمه شب پیما در ویکی واژه
عاشق مهجور و بی قرار.
جملاتی از کاربرد کلمه شب پیما
ماه شب پیمای گردون سرعت گیتی نورد کرده نور از پرتو خورشید الطاف تو وام
چون تو آگه نیستی از چشم شب پیمای من حال بیداری شبهای من از پروین بپرس
تو معذوری که شبهای درازت خبر از چشم شب پیمای ما نیست
صبحدم چون کله بندد آه دود آسای من چون شفق در خون نشیند چشم شب پیمای من
نتوانتم نظر از زلف تو بر بست که هست چشم بیمار مرا عادت شب پیمایی
شوقم می گلگون به سبو می زند امشب پیمانه ز ساقی طلبیدن نشناسد
شمع آمد وگفت: آمدهام شب پیمای تا بو که از آتش برهم در یکجای
ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خویش پرسشی میکنز رنجوران شب پیمای خویش
مهرورزان ز اشتیاق طلعتش شب تا سحر چشم شب پیمای را در ماه و پروین کرده اند
از لطف و قهرش امشب پیمانهٔ دل من نیمی پر از شراب است پرخون ناب نیمی