شایق

معنی کلمه شایق در لغت نامه دهخدا

شایق. [ ی ِ ] ( ع ص ) شائق. راغب. و مشتاق و خاطرخواه و آرزومند و دارای اشتیاق. ( ناظم الاطباء ). || کسی که شخص بدیدن او مشتاق باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). این کلمه را اغلب بمعنی مشتاق بکار برند چنانکه گویند بزیارتتان شایق بودم ولی این استعمال برخلاف نص زبان عرب است و باید مشتاق و مشوق بکار برند. رجوع به شائق شود.
شایق. [ ی ِ] ( اِخ ) دهی از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل. دارای 842 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات و حبوبات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

معنی کلمه شایق در فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . شائق ] (اِفا. ) راغب ، مشتاق .

معنی کلمه شایق در فرهنگ عمید

خواستار، مشتاق.

معنی کلمه شایق در فرهنگ فارسی

به آرزو آورنده، کسی که شخص بدیدنش مشتاق باشد
۱ - کسی که شخصی به دیدن او مشتاق باشد ۲ - راغب مشتاق آرزومند . توضیح این کلمه را اغلب به معنی مشتاق استعمال کنند چنانکه گویند : بزیارتتان شائق بودم ولی این استعمال بر خلاف نص لغت ( عرب ) است و در زبان عربی به جای آن مشتاق و مشوق ( بر وزن مقول ) را به کار می بردند و شائق کسی را گویند که شخص به دیدن او مشتاق باشد .

معنی کلمه شایق در ویکی واژه

راغب، مشتا

جملاتی از کاربرد کلمه شایق

همیشه عاشق دیدار اوست دیدهٔ بخت مدام شایق بالای اوست جامهٔ جاه
رخت از دنیی فانی بربست به ملاقات الهی شایق
بر ساحت آن عاشقست اردی بر عرصهٔ آن شایقست نیسان
آنیتا شایق، که اغلب به عنوان آنیتا شناخته می‌شود. یک خواننده و آهنگساز موسیقی هندی است که در بمبئی هند زندگی می‌کند. او موسیقی کلاسیک هندی، صوفی، غزل، فولکلور و پاپ را اجرا می‌کند و به زبان‌های مالایالام، کانادا، تلوگو، اوریا، پنجابی و تامیل خوانده‌است. او در ۱۲ سال فعالیت خود در صنعت سینما، بیش از ۱۰۰ آهنگ را ضبط کرده‌است.
خوشا آنکه باشد بکوی تو شایق خوشا آنکه باشد بسوی تو مایل
آنیتا شایق در خانواده سراجونیزا بیگم، معلم موسیقی دبیرستان، و شیخ ابراهیم به دنیا آمد. او از کالج دولتی زنان در رشته موسیقی فارغ‌التحصیل شد. او موسیقی هندوستانی، صوفی، کارناتیک و غربی را مطالعه کرده‌است.
به قتل عاشقان مایل دل پرورده از کینش به خون بی دلان شایق لب ناشسته از شیرش
ابرهای ارغوانی فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سیامک شایقی محصول سال ۱۳۹۰ است.
ای وصل ترا دایم دل مایل و جان شایق باز آی که مشتاقان مردند ز هجرانت
اقبال‌و دولت شایقش تایید و نصرت عاشقش پیوسته اشک وامقش بر روی عذرا ریخته
ز نهار ز دیدار بد اندیش بپرهیز زیرا که بر این منظره شایق نتوان بود
نمی گنجد دلم در بر طپد چون طایر بی سر همی در روز وشب از بس به دیدارش بود شایق
بی دلیل و بهانه میر سپاه بود شایق به خلع احمدشاه