شاهر

معنی کلمه شاهر در لغت نامه دهخدا

شاهر. [ هَِ ] ( ع اِ ) سپیدی نرگس. ( منتهی الارب ).اما در تاج العروس و شرح قاموس و اقرب الموارد این کلمه به صورت جمع «اشاهر» و مفرد آن «اشهر» ضبط شده است و گویا مؤلف منتهی الارب را سهوی رخ داده است.
شاهر. [ هَِ ] ( ع ص ) مشهور. معروف. نامی. سرشناس :
کبک رقاصی کند سرخاب غواصی کند
این بدین معروف گردد وان بدان شاهر شود.منوچهری. || تیغ و شمشیر کشیده. از نیام برآمده. آخته. خرج شاهراًسیفه ؛ بیرون آمد شمشیر برکشیده :
اندر صف مجادلت مذهب
بر خصم تیغحجت تو شاهر.سوزنی.

معنی کلمه شاهر در فرهنگ معین

(هِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مشهور، معروف .

معنی کلمه شاهر در فرهنگ فارسی

( اسم ) نامی معروف سرشناس .
سپیدی نرگس

معنی کلمه شاهر در فرهنگ اسم ها

اسم: شاهر (پسر) (عربی)
معنی: مشهور، نامی

جملاتی از کاربرد کلمه شاهر

سید محمود هاشمی شاهرودی سال‌ها از اعضای شورای نگهبان بود تا اینکه با حکم سید علی خامنه‌ای در ۴ مرداد ۱۳۷۸ به ریاست قوه قضائیه ایران منصوب شد و تا سال ۱۳۸۸ این منصب را در اختیار داشت.
اول قدم از آتش نمرود گذر کن در شاهره عشق جز این رهگذری نیست
دل او سال و ماه مسکن شرع گوش او شاهراه مَکمن شرع
شاهرا مصدوقه احوال چون معلوم شد کرد ز آب لطف گلزار محبت را طری
از کوچهٔ تنگ تو شهی می‌گذرد برخیز و سرِ شاهرهی منزل کن
وی همسر دوم منیر شاهرودی فرمانفرمائیان بود. او در کنار برادرش منوچهر در قبرستان اوکلند در سگ هاربر لانگ آیلند نیویورک مدفون است.
صائب که را گمان که سیه مست غفلتی در شاهراه توبه شود خضر راه ما؟
شاه جهان علی است برو در قفای او راهی که شاه رفته همانست شاهراه
خواهی اگر بکوی حقیقت سفر کنی باید ز شاهراه طریقت گذر کنی
شاهراه نفس دشمن جاهش که در او بر سخن راه گذر بسته ز بس ناله و آه
«‌ارشد» که چو ما نشد هراسان شد عازم شاهرود و سمنان
دعا گمره شاهراه اجابت بلا حاجب بارگاه مطایب