جملاتی از کاربرد کلمه شاهان
نمایم شما را یکی مرغزار ز شاهان و پیشینگان یادگار
پای شاهان جهان در دام تو تا روز حشر دامن شاهنشهی در دست تو تا جاودان
نباید که شاهان پژوهش کنند مرا همچو غمران نکوهش کنند
همه شاهان ترا دانند شاهنشاه بی مشکل چو گفتم بر خردمندان نباشد مشکل و مبهم
شاهان همیکنند به فضل من افتخار واقران همیکنند به نظم من اقتدا
تو شاهی لیک شاه پادشاهان به خدمت ایستاده ما غلامان
لیک شاهان نیز او را سایه اند از صفات و ذات او پر مایه اند
شاهان جهان روی نهاده به در تو وز درد شده روی بداندیش تو تاری
اگر خون ریزمش بر رسم شاهان مبارک نیست خون بیگناهان
پادشاهان ز کسی باج نگیرند که خلق هرکه چیزی ز کسی خواست، گدا می گویند